استراتژی نوآوری


مقاله انگلیسی تاثیر تجدید ارائه های حسابداری بر روی استراتژی نوآوری شرکت

این مقاله ISI به زبان انگلیسی از نشریه الزویر مربوط به سال ۲۰۱۹ دارای ۱۹ صفحه انگلیسی با فرمت PDF می باشد در ادامه این صفحه لینک دانلود رایگان مقاله انگلیسی و بخشی از ترجمه فارسی مقاله موجود می باشد.

کد محصول : H510

سال نشر : ۲۰۱۹

نام ناشر (پایگاه داده) : الزویر

نام مجله: J. Account. Public Policy

نوع مقاله : علمی پژوهشی (Research articles)

تعداد صفحه انگلیسی : ۱۹ صفحه PDF

عنوان کامل فارسی:

مقاله انگلیسی ۲۰۱۹ : تاثیر تجدید ارائه های حسابداری (ارائه مجدد صورت های مالی) بر روی استراتژی نوآوری شرکت

عنوان کامل انگلیسی:

The impact of accounting restatements on corporate innovation strategy

برای دانلود رایگان مقاله انگلیسی بر روی دکمه ذیل کلیک نمایید

دانلود رایگان مقاله بیس انگلیسی

وضعیت ترجمه : این مقاله تاکنون ترجمه نشده برای سفارش ترجمه ی مقاله بر روی دکمه ذیل کلیک نمایید ( کد مقاله:H510 )

ثبت سفارش ترجمه تخصصی در تمامی رشته ها

مقالات مرتبط با این موضوع : برای مشاهده سایر مقالات مرتبط با این موضوع ( با ترجمه و بدون ترجمه ) بر روی دکمه ذیل کلیک نمایید

مقالات انگلیسی مرتبط با این موضوع جدید

چکیده فارسی:

این مطالعه به بررسی تاثیر تجدید ارائه های حسابداری (ارائه مجدد صورت های مالی) بر روی استراتژی نوآوری شرکت می پردازد. با استفاده از نمونه ای از شرکت های با قابلیت تجدید ارائه و تطابق نمره گرایش شرکت های بدون قابلیت تجدید ارائه در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ ، دریافتیم که بعد از تجدید ارائه ها، شرکت هایی با قابلیت تجدید ارائه در مقایسه با شرکت هایی بدون قابلیت تجدید ارائه، رشد شدیدی در نوآوری اکتشافی و کاهش شدیدی در نوآوری های انتفاعی (بهره بردارانه) تجربه کردند. این نتایج نشان می دهد که شرکت هایی با قابلیت تجدید ارائه با ریسک پذیری فزاینده ای همراه هستند، زیرا مدیران بر این باورند که پتانسیل بالا ممکن است موجب بهبود عملکرد سازمانی شود. نتایج نیز بین تجدید ارائه های تقلبی و غیر تقلبی و در میان تجدید ارائه هایی با دقت های مختلف، متفاوت است. نتایج حاصل از این مطالعه موجب شفافیت نتایج مبهم قبلی در مورد تجدید ارائه های حسابداری شده و تأثیر واقعی آن را بر استراتژی کسب و کار شرکتی برجسته می کند.

کلمات کلیدی : تجدید ارائه های حسابداری، نوآوری، استراتژی، اکتشاف، بهره برداری

۱.مقدمه

این مقاله به بررسی این موضوع می پردازد که آیا و چگونه تجدید ارائه های حسابداری بر روی استراتژی نوآوری شرکت تأثیر می گذارد. Chakravarthy و همکاران. (۲۰۱۴) بیان می کنند که تجدید ارائه ها احتمالا موجب تشدید تغییرات در جهت گیری و اولویت های استراتژیک شرکت می شوند. در یک اعلامیه ارائه مجدد در سال ۲۰۱۳، شرکت ModusLink Global Solutions (NASDAQ: MLNK) بیان می کند که مدیریت بر روی اجرای یک برنامه چرخشی جهت بهبود نتایج عملیاتی و مالی متمرکز است. پس از تجدید ارائه در سال ۲۰۱۷، مدیر عامل گروه Getinge ، یک استراتژی شرکتی تجدید ارائه شده را منتشر کرد که به دنبال تشکیل یک کسب و کار و سازمان متمرکز تر برای ایجاد موقعیت بهتر به منظور توسعه پیشنهادات برجسته برای مشتریان می باشد. علیرغم وجود تعداد زیادی از شواهد بیان شده، عدم درک سیستماتیک در مورد چگونگی تاثیر تجدید ارائه های حسابداری بر جهت گیری استراتژیک شرکت وجود دارد. در این مطالعه، ما تلاش می کنیم شکاف موجود در ادبیات را با بررسی رابطه بین تجدید ارائه ها و تغییرات در استراتژی نوآوری شرکت مورد مطالعه قرار دهیم…

۷.نتیجه گیری

در این مقاله، ما پیامدهای بررسی نشده درباره تاثیر تجدید ارائه حسابداری بر استراتژی نوآوری شرکت را بررسی می کنیم. با استفاده از نمونه ای از شرکت های با قابلیت تجدید ارائه و تطابق نمره گرایش شرکت های بدون قابلیت تجدید ارائه در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ ، دریافتیم که بعد از تجدید ارائه ها، شرکت های با قابلیت تجدید ارائه در مقایسه با شرکت های بدون قابلیت تجدید ارائه، رشد شدیدی در نوآوری اکتشافی و کاهش شدیدی در نوآوری های انتفاعی تجربه کردند. نتایج برای تجدید ارائه های غیر تقلبی و تجدید ارائه هایی با دقت کمتر ، متفاوت است…

Abstract

This study examines the effect of accounting restatements on corporate innovation strategy. Using a sample of restating firms and propensity-score-matched non-restating firms from 2000 to 2009, we find that, after restatements, restating firms experience a greater increase in exploratory innovation and a greater reduction in exploitative innovation compared to non-restating firms. These results suggest that restating firms are associated with an increased risk appetite as managers believe the upside potential may yield corporate improvement. The results also differ between fraudulent and non-fraudulent restatements, and among restatements of varying severity. The results of this study shed light on a previously unexplored consequence of accounting restatement and highlight its real impact on corporate business strategy.

Keywords : Accounting restatements, Innovation, strategy ,Exploration ,Exploitation

۱.Introduction

This paper investigates whether and how accounting restatements affect a firm’s innovation strategy. Chakravarthy et al. (2014) note that restatements likely stimulate changes to a firm’s strategic orientation and priorities. In a restatement announcement in 2013, ModusLink Global Solutions Inc. (NASDAQ: MLNK) claims that ‘‘management is focused on executing a turnaround plan to improve operational and financial results.”۲ Following a restatement in 2017, the CEO of Getinge Group announced a revised corporate strategy that ‘‘. . .will create a more focused business and organization that is better positioned to develop market leading offerings for our customers.”۳ Despite a plethora of anecdotal evidence, there is a lack of systematic understanding about how accounting restatements affect a firm’s strategic orientation. In this study, we attempt to fill this void in the literature by investigating the association between restatements and subsequent changes in a firm’s innovation strategy.

۷.Concluding remarks

In this paper, we explore a previously undocumented consequence of accounting restatements for corporate innovation strategy. Using a sample of restating firms and propensity-score-matched non-restating firms from the years 2000–۲۰۰۹, we find that after restatements, restating firms experience a greater increase in exploratory innovation and a greater reduction in exploitative innovation compared to non-restating firms. The results are different for non-fraudulent restatements and less severe restatements.

The results of this study provide new insights into the economic consequences of accounting restatements. In particular, we show that the revelation of financial misreporting has real impact on a firm’s business strategy, which complements prior research on the economic consequences of restatements for corporate investments. We highlight the finding that restatements not only affect level of investment, but also the strategic orientation of these investments. Finally, our results complement prior research on restating firms’ reputation-repairing strategies and suggest that reshaping corporate innovation orientation toward exploration appears to be a long-term reputation-repairing strategy.

ارتباط استراتژیک موثر بر نوآوری سازمانی

ارتباط استراتژیک موثر بر نوآوری سازمانی

بررسی تمام جنبه های نوآوری که برخی از آنها برای گروه ایران ترانسفو و برخی از آنها برای مشتریان آن گروه نوآوری به حساب می آیند، احتیاج به منابع گسترده تحقیقاتی دارد. برای جلوگیری از تاثیر منفی محدودیتهایی که در منابع لازم جهت انجام تحقیق وجود داشت وازآنجاکه نمود نوآوری سازمانی در نوآوری محصول بیشتر است، برای کسب نتایجی مطمئن ودقیق،واحدهای فروش وبازاریابی این شرکت وطرح و توسعه و طراحی ومهندسی یکی از موسسات مرتبط با این شرکت که بیشترین نقش رادر نوآوری محصولی سازمان دارا هستند،محور مطالعه انتخاب شدند.
در این تحقیق اولویت اول بررسی وجود نوآوری سازمانی در شرکت مذکور در تاریخ تدوین این پژوهش است. اولویت دوم با بررسی عامل ارتباط استراتژیک موثر بر نوآوری سازمانی است و اولویت سوم در این تحقیق با بررسی تفاوت نظرات و نگرشهای گروههای طراحی و مهندسی و تحقیق و توسعه،فروش و بازاریابی است; با این هدف که اطلاعاتی در زمینه تفاوتهای نگرشهای نیروی انسانی که عمده ترین منبع توسعه محصول و نوآوری هستند به مدیران سطوح بالا جهت به کارگیری در تصمیم گیریهای آتی ارائه شود.
این تحقیق درپی سنجش میزان اهمیت یکی از متغیرهایی است که آندریاس هرمن، ترستن تامزاک و رنه بفورت در نتایج تحقیق خود به عنوان Innovation Probuct of Determinants در سال ۲۰۰۶ منتشر کردند. این سه محقق که نتایج به دست آمده تحقیق خود را در مجله مدیریت نوآوری به چاپ رساندند، بیشتر به دنبال سنجش شاخصهای موثر بر نوآوری، تقریبا در۵۳ شرکت آلمانی، انگلیسی وفرانسوی و البته به قصد مقایسه آنها، بوده اند.
شرکتهایی که پروژه های عرضه محصول جدید و سابقه عرضه محصول جدید به بازار نیز داشتند. عمده هدف آنها سنجش و بررسی تعیین کننده های نوآوری بوده است نه سنجش وجود نوآوری. ما نیز با توجه به تحقیق آندریاس هرمن، ترستن تامزاک و رنه بفورت، تحقیق حاضر را با عنوان «طراحی; عامل ارتباط استراتژیک موثر بر نوآوری سازمانی در یک گروه صنعتی» شروع کردیم.
آنچه بدیهی است امکان تکرار دقیق آن تحقیق به دلیل محدودیتهایی چند از جمله کمتر نوآور بودن شرکتهای صنعتی در ایران را نداشتیم.
● مروری برادبیات تحقیق: استراتژی نوآوری
نوآوری از کلمه لاتین «Innovate» به معنای «ساختن یک چیز جدید» استخراج شده است. شوچیتی اولین کسی بود که نوآوری را در قالب مفهوم علمی مطرح کرد. در واقع وی در پی شناخت عوامل موثر بر رشد اقتصادی کشورها بود که در این راستا به نقش و اهمیت حیاتی نوآوری در رشد کشورها پی برد. بر اساس نظریه وی، نوآوری به یکی از اشکال زیر ظاهر می شود:
۱) معرفی و تجاری کردن محصول یا خدمت جدید یا بهبود اساسی در کاربرد محصولات و خدمات موجود.
۲) معرفی فرایند تولید جدید یا بهبود اساسی در فرایند های کاری موجود.
۳) گشودن درهای بازار جدید.
۴) توسعه منابع جدید تامین کننده مانند مواد اولیه، تجهیزات و دیگر ورودیها.
۵) ایجاد تغییرات اساسی در ساختارهای صنعتی و سازمانی.
نوآوری یک فرایند است که در این فرایند ابتدا فرد اجازه می دهد تصورش به آسمانها صعود کند، سپس آن را به زمین می آورد و مهندسی می کند (مهندسی ایده ) تا تبدیل به ایده شود، سپس ایده ها را از طریق مدیریت ایده به ایده های عملی، مفید و مناسب تبدیل می کند. ( خلاقیت) به دنبال آن ایده ها را به کالا، خدمات و فرایند تبدیل می کند و نهایتا با تجاری کردن محصولات، خدمات و فرایندهای جدید یا توسعه یافته در بازار، فرایند نوآوری خاتمه می یابد. به عبارتی خلاقیت لازمه نوآوری است اما باید توجه داشت که ازخلاقیت تا نوآوری غالبا" راهی طولانی در پیش است که معمولا" این راه را افراد کارآفرین تسهیل می کنند.
● انواع نوآوری:
متناسب با کاربردها و سطوح مورد بررسی، نوآوری به انواع مختلف نیز تفکیک شده است. معمولا" محققان بر این باورند که مفهوم فرایند نوآوری را درک کرده اند، اما حقیقتا" بسیاری از تحقیقات انجام گرفته درحوزه های مختلف مرتبط با نوآوری، تعاریف و طبقه بندی متفاوتی از نوآوری را ارائه داده اند. فرایند نوآوری به صورت نوآوری رادیکالی یا افزایشی، نوآوریهای تقلیدی یا کاملا"جدید، بهبودی یا انقلابی، تکنولوژیک یا سازمانی و بسیار انواع دیگر تعریف شده است . بطور کلی دو فاکتور مهم در تعیین نوع نوآوری وجود دارد:
۱) درجه جدید بودن نوآوری;
۲) جدید بودن در محصول، خدمت، فرایند یا غیر از این موارد.
بر اساس فاکتور اول یعنی جدید بودن ، نوآوریها به طبقات متفاوتی دسته بندی شده اند که مهمترین طبقه بندی جدیدبودن نوآوری را به دو دسته نوآوری های افزایش و رادیکالی تقسیم می کند. منظور از نوآوری رادیکالی، تغییرات جدید در محصول، فرایند و یا ساختارهای سازمانی است. البته در مورد اینکه منظور از تغییرات اساسی و بنیادی چیست، باز در بین محققان اختلاف نظر وجود دارد، اما معمولا" هرتغییری که توسط آن دانش جدیدی خلق شده یا از دانشهای موجود در تکنولوژی های جدید بهره گرفته شود، جزو نوآوریهای رادیکالی است. البته با توجه به سطحی که نوآوری در آن بررسی می شود (سطح شرکت، منطقه ای، ملی یا جهانی)، درجه رادیکال بودن نیز تغییر می کند. به عنوان مثال استفاده از لیزر در تجهیزات پزشکی اولین بار یک نوآوری رادیکالی درسطح جهانی بود که توانست به کمک دانش موجود، تکنولوژی جدید را رواج دهد. اما تولید کالای جدیدمثل دوچرخه دریک کارخانه کبریت سازی نوآوری رادیکالی در سطح شرکت محسوب می شود. نوآوری افزایشی معمولا" به عنوان تغییرات اساسی در کالا یا ساختارهای موجود تعریف شده است.
این مفهوم با بهبود مستمر نیز ارتباط تنگاتنگی دارد. به عبارتی تغییرات در وضعیت موجود که منجر به کاربرد جدیدی شود را نوآوری افزایشی گویند. به گفته ای نوآوری اگر بر اساس کشش بازار ایجاد شده باشد، معمولا" از نوع افزایشی واگر براثر فشار تکنولوژیک باشد از نوع رادیکالی است.
نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، دیدگاه غلطی است که باعث شکست بسیاری از استراتژی های نوآوری شده است و آن اینکه نوآوری را تنها در قالب رادیکالی نوآوری بدانیم و به نوآوری افزایشی توجهی نکنیم . در حالی که بسیاری از نوآوریهای بازار، ناشی از فعالیتهای افزایشی نوآورانه است. در طبقه بندی دیگری که بسیار مورد توجه واقع شده است، نوآوری به صورت زیر طبقه بندی شده است:
۱) نوآوری تکنولوژیک;
۲) نوآوری سازمانی.
تفکیک فوق بیشتر مبتنی بر ۵ گروه نوآوری است که شوچیتی معرفی کرده است. بر این اساس گروه اول را جزو نوآوری تکنولوژیک و ۳ گروه آخر را نوآوری سازمانی نام نهاده اند. به عبارتی خلق محصولات، خدمات و یا فرایندهای جدید و یا توسعه محصولات، خدمات و فرایندهای موجود را نوآوری تکنولوژیک می گویند و هر نوآوری غیر از آن را نوآوری سازمانی نام نهاده اند. ادامه این تحقیق بر مبنای نوآوری تکنولوژیک و سازمانی که در ادامه شرح مختصری از آنها ارائه می شود، بنا شده است.
● الگوهای تکامل فرایند نوآوری تکنولوژیک:
فرایند نوآوری تکنولوژیک، فرایند تبدیل ایده جدید به کالا (محصول، خدمت ) یا فرایند جدید یا کاملا" توسعه یافته است. به گفته فریمن، نوآوری مجموعه ای از عملیات فنی، صنعتی و تجاری است. بنابراین به سادگی نمی توان آن را به قالبهای خطی ساده تعریف کرد. اما تا قبل از دهه ۸۰ مدل های ارائه شده برای فرایند نوآوری مبتنی بر فرایند خطی ساده تصور می شدند که با تحقیقات پایه، شروع و منجر به خلق ایده و در نهایت تولید کالا یا فرایند جدید می شوند .
اما با تحقیقات وسیع تر و بررسی موشکافانه رفتارهای فرایند نوآوری در شرایط مختلف، پیچیدگیهایی مشاهده شد که دیگر نمی شد آنها را در یک فرایند خطی خلاصه کرد. بنابراین فرایندهای غیرخطی مورد ارزیابی قرار گرفتند و محققان مختلفی سعی در شناخت فرایندهای نوآوری کردند.
● مدل فشار علم
در طی سالهای ۱۹۶۰ ۱۹۵۰ فرایند نوآوری بر اساس یک مدل خطی تعریف می شد. در این مدل ساده فرض می شود که نوآوری با تحقیق علمی جدیدی شروع می شود و در مراحل بعد به توسعه محصول، تولید و بازاریابی می رسد و در خاتمه، کالا، خدمت یا فرایند جدید با موفقیت به فروش خواهد رسید.
بر طبق این مدل بیان می شود که برای ایجاد بازار پیشرو، باید تحقیقات علمی را بهبود و توسعه داد و تاکید بر روی تحقیق و توسعه است و نیاز بازار هم بر روی فعالیتهای تحقیق و توسعه تعریف شده است و ماهیتی مستقل ندارد . یعنی رمز موفقیت نوآوری طبق این مدل، سرمایه گذاری های کلان در تحقیق و توسعه است .
در این مدل هیچ پس خورد بین مراحل در نظر گرفته نشده است. بنابراین تنها جوابگوی، صنایع ساده ای مانند پتروشیمی ها خواهد بود.
● مدل کشش بازار
از اوایل ۱۹۶۰، دومین مدل خطی نوآوری با توجه به دیدگاه های اقتصادی شکل گرفت. در این مدل نوآوریها نتیجه تقاضا و نیاز بازارها بودند و تقاضای بازار مستقیما باعث ایجاد نیاز جدید توسعه تکنولوژی شرکتها می شد. در این مدل بیشتر نوآوریها حاصل کار واحدهایی است که به طور مستقیم با مشتری در ارتباط اند، چون که این واحدها، نیاز و خواسته مشتری را بهتر می شناسند و محل سرمایه گذاریها را بهتر تشخیص می دهند. در این مدل، بازار تعیین می کند که در چه پروژه های تحقیق و توسعه سرمایه گذاری شود و تاکید بر روی بازار و نیاز مشتری است.
● مدل اتصالی
بسیاری از محققان با بررسی ۲ مدل خطی ساده فوق به این نتیجه رسیدند که فرایند نوآوری را نمی توان در قالب مدل های خطی به طور شفاف بیان کرد . بلکه گاهی اوقات تحقیقات علمی باعث تولیدات جدید در بازار می شود و گاهی نیز نیاز بازار واحد تحقیقات را وادار به نوآوری می کند. در واقع هدف مدل سوم نشان دادن توالی عملیات در نوآوری و وجود پس خورد بین واحد تحقیق و توسعه و بازار بوده است. یعنی گاهی اوقات و در برخی از صنایع، تقاضای بازار بر بخش تحقیق وتوسعه فشار وارد می کند تا تحقیقات علمی جدیدی انجام دهد و گاهی اوقات نوآوری نتیجه فعالیتهای مستقل تحقیق و توسعه بوده است.
● مدل یکپارچه و شبکه ای
اما مدل سوم هم جوابگوی بسیاری از نوآوریها در سطح شرکتها (یا حتی در سطح ملی) نبود. بنابراین مدل های نسل چهارم و پنجم با فاصله زمانی کوتاهی از هم شکل گرفتند که در مدل های جدید، به پس خورد در بین مراحل توجه بیشتری مبذول شده است. در نسل چهارم به توسعه موازی هر مرحله در کنار یکپارچگی های افقی توجه شده است، بر روی مشتری و نیاز مشتری تمرکز بیشتری وجود دارد و منابع تامین کنندگان هم بخشی از منابع شرکتها در نظرگرفته شده است. در این مدل تاکیدبرروی تحقیق و توسعه وساخت و تولید است. (طراحی های قابل تولید )
در مدل نسل پنجم بیشتر هدف یکپارچه کردن استراتژی های توسعه در بین سازمانهای مختلف داخلی و خارجی شرکتها بوده است. به طوری که ذی نفعان یک کالا یا خدمت، دارای استراتژی های نزدیک به هم باشند . با استفاده از تکنیک های سازمانی جدید مثل توسعه به طور موازی به جای توسعه متوالی به سمت سازمانهایی با دیدگاه فرایندی ، می توان به این دیدگاه جدید نوآوری دست یافت. تاکید این مدل بر روی انعطاف پذیری شرکت در برابر تغییرات و سرعت در توسعه است و تمرکز بیشتر بر روی کیفیت است تا قیمت تمام شده.
● مدل زنجیره ارزش
شاید بهترین مدل غیرخطی که عناصر مختلف فرایند نوآوری را توضیح می دهد، مدل روزنبرگ - کلاین باشد. این مدل فرایند نوآوری را در چهار مرحله خلاصه کرده است :
۱) شناخت پتانسیل و نیاز بازار کار .
۲) ابداع کردن یا ایجاد طرح تحلیلی برای تولید محصول جدید .
۳) طراحی با جزئیات، تست کردن طرحها و طراحی مجدد .
۴) تولید .
بنابراین عمده ترین فعالیتهای موثر بر فرایند نوآوری طبق این مدل عبارتند از:
۱) تحقیق و توسعه;
۲) تجهیز و مهندسی صنایع;
۳) راه اندازی تولید و کارهای قبل از تولید;
۴) بازاریابی محصولات جدید;
۵) کسب تکنولوژیهای غیرفیزیکی و فیزیکی;
۶) طراحی.
● عوامل موثر بر شکل گیری فرایندهای نوآوری
با جمع بندی بررسیهای انجام گرفته برای این تحقیق، به طور کلی پارامترها و عوامل موثر بر فرایندهای نوآوری شرکتها رابه دو گروه اصلی می توان تفکیک کرد:
الف) عوامل درونی شرکت ها
ب) عوامل بیرونی شرکت ها
عوامل درونی را «موتور نوآوری» نام نهاده اند که سیستم پیچیده عوامل داخلی تاثیرگذار بر فرایند نوآوری را شامل می شود. عوامل داخلی شامل توانایی و قابلیت یادگیری شرکتها برای توسعه و خلق محصولات و فرایندهای جدید است.
عوامل خارجی نیز توانایی هایی است که قدرت رقابت و عرضه متناسب با نیاز مشتریان را گسترش می دهد.
آندریاس هرمن، ترستن تامزاک و رنه بفورت در نتایج تحقیق عوامل داخلی موثر بر نوآوری را توان تکنولوژیک سازمان، تمایل مدیران و کارکنان به رها کردن دانش موجود خود، ارتباط استراتژیک سازمان با مشتریان، تامین کنندگان و رقبا، عدم سرمایه گذاری خاص بر روی تکنولوژی های قبلی، تمرکز بر خواسته های مشتریان، تمرکز بر بازار با تکیه بر شایستگی های اساسی، بازارگرایی سازمان و قابلیت یادگیری سازمان اعلام کرده اند. که در ادامه اثرات یک متغیر از این متغیرها را بر روی نوآوری سازمانی در یک گروه صنعتی بررسی خواهیم کرد.
● ارتباط استراتژیک سازمانی
▪ ارتباطات رسمی و غیررسمی بین شرکت ها:
شامل شبکه های همکاری شرکت های کوچک مانند ارتباط بین مصرف کنندگان و تامین کنندگان، ارتباط بین شرکت و آژانس ها و موسسات تحقیقاتی و به علاوه رقبا می توانند در جریان دانش مورد نیاز نوآوری شرکتها سهم مهمی داشته باشند و وجود دروازه بان ها و افراد تکنولوژیکی متخصص که باعث تسهیل جریان دانش دردرون شرکت ها و همچنین شرکت ها با محیط خارجی می شوند.
▪ ارتباطات بین المللی:
بهنگام کردن تکنولوژی از طریق ارتباطات تکنولوژی ، نقش مهمی بر فرایند نوآوری شرکتها خواهد داشت. در واقع به دلیل توسعه روزافزون تکنولوژی درسایر نقاط جهان، نیاز به ارتباطات قوی بین المللی با دیگر کشورهاست.
▪ درجه سهولت جابه جایی و انتقال تکنولوژی یا علوم:
تاثیر مهمی بر سرعت نوآوری شرکتها خواهد داشت.
▪ سهولت و راحتی دسترسی صنایع به قابلیتهای تحقیق و توسعه دولتی:
اینکه دولت باتحقیق و توسعه سرمایه گذاری کند اما در اختیار صنایع قرار نگیرد، در نهایت باعث نوآور شدن شرکتها نخواهد شد.
▪ وجود سیستم های ارزشی:
اثر صداقت و اصول اخلاقی بر تشکیل شبکه ها و انتقال اطلاعات بین آنها بسیار مهم است. اگر اعتماددربین یک شبکه برقرارنشود، آن شبکه به شکست محکوم خواهد شد. دانش ملموس وثبت شده: مانند دانشی که در اسناد ثبت اختراعات ژورنال های علمی و تخصصی ثبت شده است.
تاثیر این متغیر مستقل بر روی نوآوری سازمانی با بررسی شاخص هایی چون دخالت تامین کنندگان ومشتریان در پروژه های تحقیق و توسعه، تبدیل شرکت به یک شبکه از ائتلاف های مشتریان ، تامین کنندگان و رقبا، میزان احاطه این شرکت از نظر جغرافیایی میزان رفت و آمد کارکنان و مدیران بین مشتریان، تامین کنندگان و رقبای شرکت سنجیده می شود.
ـ فرضیه: ارتباط استراتژیک سازمانی شرکت بر نوآوری سازمانی دارای تاثیر معنی داری است.

مقاله انگلیسی رایگان در مورد استراتژی نوآوری رقبا

elsevier

Mergers and acquisitions (M&A) are a popular growth strategy. In just the full-year 2012, the value of global mergers and acquisitions totaled more than US$2.2 trillion, exceeding the GDP of countries like Canada or Italy. Therefore, and not surprisingly, management scholars have devoted tremendous efforts to examine the effects of M&A. Extant literature, however, is generally استراتژی نوآوری focusing on the firms directly involved in the deals, and says little about the competitive effects of M&A on rival firms in the market (Haleblian et al., 2009). This gap in the understanding of the full impact of M&A is problematic, precisely because M&A constitute such a widespread strategy, and because not considering the strategic effects of an organizational decision might provide a partialdor at times even an incorrectdpicture of the real consequences of this decision. As a simple example, consider Amgen’s recent acquisition of Onyx Pharmaceuticals. Robert A. Bradway, Chairman and CEO of Amgen commented: “Amgen’s acquisition of Onyx fits perfectly with our commitment to advancing medicines for cancer patients around the world. … We look forward to working together with the talented staff at Onyx to make the most of our exciting oncology portfolio and pipeline.” ۱ However, the eventual success of Amgen in this therapeutical market will depend not only on its actions and new product development efforts but also on the moves of direct competitors, which will likely not rest inert, but actively react to Amgen’s move. Hence, not considering the strategic effects of a decision d for the purposes of this paper, the acquisition of a firm d might lead to a dangerously incomplete analysis of the final impact of such decision.

However, extant literature has created only relatively small inroads into the domain of the strategic effects of M&A. Clougherty and Duso (2009) constitute a recent exception. They explore the impact of horizontal mergers on rival firms, and find that they generally experience positive abnormal stock price returns at the merger announcement date. The rationale proposed is that, on the one hand, mergers increase market power for every firm in a given market (and hence also for firms that do not merge, but at zero cost), and, on the other, to the extent that M&A might contribute destroying value for merging firms, rival firms can take advantage of this transitory distress. Building on this latter idea, the present study contributes to the debate on the competitive effects of M&A by investigating their impact on rivals’ innovation strategy.

ate on the competitive effects of M&A by investigating their impact on rivals’ innovation strategy. M&A have become increasingly frequent in technology-based industries (e.g., Heeley et al., 2006; Inkpen et al., 2000), and prior literature (e.g., Cassiman and Colombo, 2006; Hitt et al., 1996; Valentini, 2012) has shown that M&A change merging firms’ innovation strategy. If in research-based industries firms decide their innovation strategy also on the basis of the expected or observed behavior of their competitors d that is, if strategic interactions in R&D exist (e.g., Lerner, 1997) d then we should expect that a change in merging firms’ strategy should be associated with a shift in the strategy of merging firms’ competitors, too. Exploring whether such a shift exists e and if so in which direction e is the goal of this study.

استراتژی ورود به بازار برای نوآوری های بنیادی

دیدگاه های مختلفی در مورد اینکه بایستی کدام گروه پذیرنده را با استراتژی ورودبه بازار هدف قرار داد وجود دارد: پذیرندگان اولیه یا اکثریت مصرف کنندگان بازار. این مطالعه بین پذیرندگان اولیه با نگاه نوآور و اکثریت بازار که با نوآوری سنخیت کمتری دارند تمایز قائل می شود. با استقرار یک چارچوب پیغام دهی (signaling) ، نتایج مشخص میکند که پذیرندگان اولیه را می توان با یک استراتژی ورود به بازار که از نوآوری منحصر به فرد خبر می دهد هدف قرار داد. و برای هدف قرارداد دادن اکثریت بازار باید استراتژی ورود به بازار بر روی امنیت تمرکز کند.

نوآوری های بنیادی برای موفقیت بلند مدت شرکت ها بسیار مهم هستند، اما چالش های مهمی را به همراه دارند. نوآوری های بنیادی مزایای جدیدی را در نظر مصرف کنندگان ایجاد می کند و آنها را قادر می سازد کاری را انجام دهند که قادر به انجام آن نبودند. با این حال ، مزایای خاص نوآوری های بنیادی مستلزم یادگیری و تغییرات رفتاری مصرف کننده هستند که معمولا با عدم اطمینان بالا همراه است. از آنجایی که پذیرش این نوآوری ها به یادگیری مصرف کنندگان نیاز دارند، احتمال شکست نوآوری های بنیادی بیشتر از نوآوری های هم سطح با دانش جامعه می شود.

علاوه بر این ، با توجه به اینکه تعدد فن آوری های جدید که بصورت روزنه معرفی می شوند فرصتی را که نوآوری بنیادی برای معرفی, استقرار در اختیار دارد را محدود می کند. نوآوری های بنیادی همچنین چرخه های عمر محصول را به دلیل تغییرات سریع در نیازهای بازار نشان می دهد. این عوامل نشان می دهد نوآوری های بنیادی نیاز دارند خیلی سریع بازار را پذیرش خود وادارند. فشاری که شرکت ها در معرفی موثر نوآوری های بنیادی خود به بازار دارند باعث می شود نقش طراحی درست استراتژی ورود به بازار را برجسته می کند.

راجرز (2003) معتقد است كه برای همه گیر شدن یک نوآوری ، ابتدا مصرف كنندگان علاقمند به نوآوری باید آن را بپذیرند. پس از آن سرعت پذیرش بالا می رود تا جایی که تعداد بالایی از مصرف کنندگان تقلیدی این نوآوری را در نتیجه تبادل اطلاعات از طریق شبکه های داخلی می پذیرند. راجرز (2003) و باس (1969) معتقد بودند كه شركتها در زمان راه اندازی باید مصرف كنندگان بسیار نوآور را هدف قرار دهند و سپس مصرف كنندگان با سطح نوآوری كمتر را مورد خطاب قرار دهند.

ماهاجان و مولر (1998) مفهوم توالی یابی از بازار اولیه به بازار اکثریت را به چالش کشیدند. آنها در مدل دو مرحله ای بازی خود ، شرایطی را نشان دادند هدف قراردادن اکثریت بازار به جای پذیرندگان اولیه در راه اندازی یک نوآوری موفقیت بیشتری داشت. اگر بازار به سرعت نسل های جدید فن آوری را به بپذیرد و سریعا برای فناوری نسل بعدی آماده می شود، تأثیر مصرف کنندگان بسیار نوآور در مصرف کنندگان با با سطح نوآوری كمتر کاهش می یابد و می توان در زمان راه اندازی به طور انحصاری به آنها توجه کرد.

هدف بررسی چگونگی تدوین تدوین استراتژیهای ورودبه بازار برای بنگاههای اقتصادی، از طریق ترکیب عناصر استراتژی ورود به بازار به عنوان سیگنالهای اطلاعاتی است که مصرف کنندگان با سطوح مختلف (customer Innovativeness) CI را هدف قرار میدهد، و باعث تشویق آنها به پذیرش نوآوری بنیادی شود.

این مطالعه تئوری سیگنالینگ در کانتسکت استراتژی های ورود به بازار برای نوآوری های بنیادی را پیش فرض خود قرار می دهد. ارائه سیگنال های درست به بازار نقش مهمی در روند پذیرش پیشنهادات جدید دارد زیرا که می توانند عدم اطمینان مصرف کنندگان در مورد یک نوآوری بنیادی را کاهش دهند و بنابراین احتمال پذیرش را افزایش دهند.

دوم ، مطالعه حاضر با نشان دادن اینکه مجموعه ای از اجزای مختلف سیگنال بازار، یعنی عناصر استراتژی ورود به بازار ، باید برای علامت گذاری اطلاعات خاص به بازار مصرف کننده مورد نظر استفاده شود ، به ادبیات مربوط به استراتژی های رفتن به بازار کمک می کند. .

سوم ، مطالعات پذیرش نوآوری توسط مشتریان معمولاً بر روی عوامل مصرف کننده یا آمیخته بازاریابی متمرکز شده است. این استراتژی نوآوری مطالعه به طور همزمان عوامل مصرف کننده و بازاریابی و تأثیر آنها را در هدف پذیرش برای نوآوری ها بررسی می کند.

چهارم ، این تحقیق با یافتن اینكه نوآوریهای بنیادی در مقایسه با نوآوریهای در سطح دانش بازار ، دستورالعمل كاملاً متفاوتی برای راه اندازی دارند ،که به ادبیات نوآوریهای بنیادی كمك می كند.

مطالعه اول

بر اساس نیازهای اطلاعاتی خاص بازارهای هدف، شرکت ها سیگنال های مناسبی را برای انتقال اطلاعات مورد نیاز تولید می کنند. در مورد نوآوری های بنیادی، مطالعات انجام شده در خصوص انتشار نوآوری (Diffusion of innovations) نشان داده است که مصرف کنندگان با سطوح مختلف نوآوری (CI), نیازهای متفاوتی دارند.

نظریه انتشار (Diffusion theory) ، منطق پایه ای برای مطالعه چگونگی تأثیر CI بر پاسخ مشتری به استراتژی های ورود به بازار برای نوآوری های بنیادی را فراهم می کند. اصل اساسی تئوری انتشار این است که افراد به نوآوری ها پاسخ های متفاوت می دهند. به طور کلی ، در مقایسه با مصرف کنندگان با سطح نوآوری پایین ، مصرف کنندگان با سطح نوآوری (CI) بالا بیشتر درگیر نوآوری هایی هستند که در یک گروه محصول خاص به بازار عرضه می شوند و بلافاصله پس از آنکه آن نوآوری به به بازار عرضه شد آن را خریداری می کنند. از آنجا که مصرف کنندگان بسیار نوآور معمولاً اولین گروهی از افراد هستندکه نوآوری ها را مورد پذیرش قرار می دهند، تمایل دارند که با استراتژی های ورود به بازار برای نوآوری های بنیادی آشنا باشند و از این رو از پیغام های نهفته در استراتژی ورود به بازار به عنوان منبع اطلاعاتی به روشی متفاوتی از مشتریان با سطح نوآوری کمتر استفاده می کنند. مرور ادبیات نشان می دهد که مشتریان با سطح CI بالاتر نسبت به مشتریان با سطح CI پاییت تر بیشتر درگیر محصول و دانش محصول هستند و همچنین دارای درک بیشتری از فن آوری هستند. علاوه بر این ، مشتریان نوآورتر با کمال میل از تغییرات استقبال و چیزهای جدیدی را امتحان می کنند، آنها جسور ، منحصر به فرد و با هدف به دنبال چیز خاصی هستند، می خواهند به جایگاه مد روز برسند و از این رو به دنبال انحصار هستند. بنا بر این برای تأمین این نیازها ،مشتریان نوآورتر به طور خاص به دنبال این نوع اطلاعات هستند. بنابراین ، اگر بنگاه ها قصد دارند مشتری های نوآورتر در بازار اولیه را مخاطب قرار دهند، سیگنال منتقل شده باید متناسب با نیازهای اطلاعاتی آنها باشد و باید نوآوری انحصاری نوآوری بنیادی را نشان دهد.

این مطالعه پیشنهاد می کند که نوآوری منحصر به فرد می تواند از طریق مجموعه از سیگنال خاص ارائه شده توسط عناصر استراتژی ورود به بازار مانند "نام تجاری" ، "قیمت راه اندازی" ، "محتوای پیام" و "شدت توزیع" ارائه شوند.

چندین نفر از پژوهشگران پیشنهاد کرده اند که قیمت یک سیگنال اطلاعاتی است. مطالعات پیشین همچنین نشان می دهد که محتوای پیام در قالب سیگنال های اطلاعاتی را با پذیرندگان بالقوه ارتباط بر قرار می کند. ارتباط داشتن محتوای پیام به عنوان یک سیگنال اطلاعاتی به ویژه برای نوآوری های بنیادی شایع است. سرانجام ، نشان داده شده است که شدت توزیع نیز به عنوان یک سیگنال اطلاعاتی عمل می کند.

برای طراحی سیگنالی برای نوآوری منحصر به فرد برای پذیرندگان بالقوه در بازار اولیه، عناصر مختلف آمیخته های بازاریابی به عنوان سیگنال بایستی با روشی یکپارچه عمل کنند. اول ، افراد با CI بالا نیاز بالایی به نوآوری و تازگی نشان می دهند و یک نام تجاری جدید می تواند این نیاز را برآورده کند. دوم ، قیمت اولیه بالا ممکن است مقبولیت مصرف کننده را افزایش دهد زیرا هرکسی توانایی خرید یک قیمت بالا را ندارد و در نتیجه انحصاری بودن را نشان می دهد. سوم ، پیام هایی با مزمون ویژگیهای نرم افزاری، که یک شکل از محتوای پیام هستند،سعی می کنند از جاذبه های عقلانی استفاده کنند تا صفت یا ویژگی ای نوآورانه با سبکی نوآورانه وار به مشتری برسانند. ویژگی های جدید در خدمت انتقال نوآورانِ بودن دلیلی می شود برای مشتریان با سطح نوآواری بالا تا آنها را به سمت پذیرش آن سوق دهد. سرانجام ، توزیع انحصاری به استفاده از تنها یک شریک فروش اشاره دارد.

در مقایسه با مشتریان با سطح نوآوری بالا ، مشتریان با سطح نوآوری کمتر معمولاً در مورد نوآوری های بنیادین بدبین هستند زیرا کمتر درگیر استراتژی نوآوری طبقه بندی محصولات می شوند و دانش کمتری دارند. آنها اغلب مزایای فنی یک نوآوری بنیادی را درک نمی کنند. از این رو ، مشتریان با سطح نوآوری کمتر از پذیرش دریغ می کنند زیرا ، برای آنها ، نوآوری های بنیادی سطح بالایی از عدم اطمینان را ایجاد می کند. هنگام تصمیم گیری در مورد پذیرش نوآوری، مصرف کنندگان با سطح نوآوری کمتر به دنبال اطلاعاتی هستند که عدم اطمینان ادراک شده آنها را کاهش دهد. بنابراین ، اگر شرکت ها تصمیم بگیرند که اکثریت بازار را مورد توجه قرار دهند، یک روش بالقوه موثر برای کاهش عدم اطمینان ادراک شده از مصرف کنندگان با سطح نوآوری کمتر، استفاده از سیگنال اطلاعاتی ای است که امنیت را القا می کند.

براساس تحقیقات قبلی ، سیگنالی با مزمون امنیت را می توان از طریق مجموعه ای از سیگنال های خاص که توسط عناصر استراتژی ورود به بازار به مشتری انتقال داد, این پارامترها, "برند تثبیت شده" ، "قیمت عرضه پایین"، "پیام مبتنی بر سود" و "توزیع فشرده در با یک سازگار یکپارچه" هستند. اول ، یک نام تجاری آشنا به عنوان یک سیگنال اطلاعاتی عمل می کند خصوصاً در موارد با عدم اطمینان زیاد. طبق تئوری سیگنالینگ ، آشنایی با یک مارک تجاری مطرح اطلاعات مطلوبی را در مورد کیفیت آن در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهد و منجر به کاهش عدم اطمینان ادراک شده می شود. ثانیاً ، پروهش های پیشین پیشنهاد می كنند كه قیمت به عنوان یك سیگنال اطلاعاتی مطرح شود، خصوصاً در مواردی كه مصرف كنندگان از دانش محصول بی بهره اند. قیمت پایین راه اندازی می تواند سطح عدم اطمینان ادراک شده را کاهش دهد و باعث شود مصرف کنندگان به دلیل ریسک هزینه ای کمتر، در مورد پذیرش احساس امنیت بیشتری کنند. ثالثا ، پیام های مبتنی بر سود ، اطلاعاتی را فراهم می کنند که درک آن بدون دانش خاص طبقه بندی محصول، نسبتاً آسان است. لی و اوکانر در سال 2003 دریافتند که پیام های مبتنی بر سود ، احساسات مثبتی را برای امتحان نوآوری های بنیادی در مشتریان با سطح نوآوری پایین ایجاد می کنند، زیرا اگر نوآوری بسیار پیچیده باشد، این نوع پیام ها به راحتی قابل پردازش هستند. چنین اطلاعاتی که به راحتی پردازش می شوند ، به طور متقاعد کننده کیفیت قابل اعتماد نوآوری اساسی را القا و در نتیجه حس امنیت را به مشتری منتقل می کنند. در انتها، توزیع گسترده شامل همکاری با چندین شریک فروش است. توزیع گسترده منجر به در دسترس بودن نوآوری در چندین خرده فروش می شود و این احتمال را افزایش می دهد که مصرف کنندگان بتوانند خرده فروش مورد نظر خود را انتخاب کنند. آشنایی واسطه و فروشندگان آن ، که اغلب مصرف کنندگان را در مورد چگونگی استفاده از این نوآوری راهنمایی می کنند ، همچنین هزینه های پایین تر برای جستجو و سوئیچینگ ، عدم اطمینان ادراک شده از نوآوری اساسی را کاهش می دهد و موجب راحتی و اطمینان می شود.

مطالعه دوم

برخلاف نوآوریهای بنیادی، نوآوریهای ساده بیشتر بر اساس محصولات موجود در بازار است. از این رو ، مصرف کنندگان می توانند نوآوری های ساده را بر اساس محصولات موجود در گروه محصولات مربوطه ارزیابی کنند. این مطالعه پیشنهاد می کند که انتشار نوآوری های ساده به CI بستگی ندارد و بنابراین شرکت ها می توانند استراتژی ورود به بازار را برای یک نوآوری ساده طراحی کنند که همه مصرف کنندگان را همزمان هدف قرار دهد. از این رو ، ممکن است طراحی عناصر استراتژی ورود به بازار برای هدایت قصد پذیرش استراتژی نوآوری نوآوری های ساده به سطوح مختلف CI بستگی نداشته باشد. بنابراین ، مطالعه دوم آزمایش مشابهی را در مطالعه اول با همان محرک نوآوری تدریجی و رویه آزمایش مطالعه دوم انجام داد. مطابق با انتظارات ، نتایج هیچ تأثیر متقابل قابل توجهی از قیمت راه اندازی و CI ، محتوای پیام و CI ، و توزیع و CI در قصد پذیرش مشتریان نشان نمی دهد. با این حال ، بر خلاف پیشنهاد، نتایج نشان داد که تعامل قابل توجهی بین نام تجاری و CI وجود دارد.

Appetizer or Main Course: Early Market vs. Majority Market Go-to-Market Strategies for Radical Innovations

دانلود رایگان مقاله ISI : رقابت نامطلوب و استراتژی نوآوری سرمایه گذاری های جدید به عنوان آنها بالغ

بر اساس نمونه ای از 288 سرمایه گذاری جدید از سه مکان پراکنده در چین، ما بررسی می کنیم که چگونه رقابت نامناسب با استراتژی نوآوری سرمایه گذاری های جدید مواجه است. نتایج ما نشان می دهد که: 1) استراتژی نوآوری تاثیر مثبتی بر مزیت رقابتی جدید سرمایه گذاری دارد؛ 2) تاثیر رقابت ناکارآمد، این رابطه را در مراحل اولیه این سرمایه گذاری منفی می کند؛ 3) رقابت ناکارآمد، آن را منفی می کند به عنوان بالغین سرمایه گذاری. بنابراین، رقابت ناکارآمد باعث ایجاد فرصت های جدید برای تمرکز بر کمبود منابع خود از طریق استراتژی نوآوری می شود. با این حال، به این دلیل که این شرکت ها بالغ می شوند، منابع بیشتری را جمع می کنند و رقابت نامناسب برای محدود کردن مزیت رقابتی شرکت است. با استفاده از این یافته ها، ما در درک نظری استراتژی نوآوری در محیط رقابت ناکارآمد و نحوه سرمایه گذاری های جدید برای مزیت رقابتی در چنین محیطی، مشارکت می کنیم.

اگر به ترجمه دقیق تر نیاز دارید، مترجمان ما آمادگی دارند این مقاله را با کیفیت مطلوب و هزینه مناسب برای شما ترجمه نمایند.

رقابت نامطلوب و استراتژی نوآوری سرمایه گذاری های جدید به عنوان آنها بالغ

Drawing on a sample of 288 new ventures from three disperse locations in China, we examine how dysfunctional competition impacts the innovation strategy of new ventures as they mature. Our results show that: 1) innovation strategy has a positive effect on new venture competitive advantage; 2) the impact of dysfunctional competition positively moderates this relationship in the early stages of the venture; 3) dysfunctional competition negatively moderates it as the venture matures. Thus, dysfunctional competition forces new ventures to focus on their resource shortages through innovation strategy. However, as these ventures mature, they accumulate greater resources, and dysfunctional competition acts to limit the firm's competitive advantage. With these findings, we contribute to the theoretical understanding of innovation strategy in a dysfunctional competition environment and how new ventures strive for competitive advantage in such a setting.

Database: Elsevier - ScienceDirect (ساینس دایرکت)
Journal: Journal of Business Research - Volume 78, September 2017, Pages 111-118



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.