ودیعه
وديعه عقدى است ميان دو طرف مبنى بر اين كه يكى از آن دو، مالى را به ديگرى بسپارد تا براى وى نگهدارى كند. به صاحب مال، امانت گذار و به كسى كه آن را قبول مى كند، امانت دار گفته مى شود. بر امانت دار واجب است در حفظ امانت بكوشد و آن را در جاى مناسبى نگه دارد به گونهاى كه در نظر عرف، در نگهدارى امانت كوتاهى نكرده باشد وگرنه در صورت تلف، ضامن است. [۱]
محتویات
شرایط ودیعه
عقد وديعه در صورتى صحيح است كه دو طرف آن بالغ و عاقل باشند. اين عقد از سوى هر دو طرف قابل فسخ است يعنى هر لحظه كه امانت دار بخواهد، مى تواند امانت را به صاحبش بازگرداند؛ چنان كه امانت گذار نيز هر وقت بخواهد، مى تواند امانتش را پس بگيرد. [۲]
مصادیق ودیعه
1) سپردن اموال به همسایه هنگام سفر مصداق ودیعه میباشد، اگر چه عنوان عقد ودیعه را ذكر نكنند.
2) نگاهداری اسلحه و موبایل و. كه در نگهبانی بعضی ادارات تحویل میشود.
3) نگاهداری كفشها در مساجد.
4) بعضی ادارات جهت نگاهداری وسایل، صندوق امانات تدارك دیدهاند و موارد دیگر كه مصداق ودیعه هستند و احكام ودیعه بر آن بار میشود. [۳]
تعهدات احکام ودیعه و امانت مستودع یا امین
1) حفاظت از مال امانتی؛ به همان صورتی كه مقرر شده است. در غیر این صورت، طبق متعارف باید عمل کند والا ضامن است.
2) عدم استفاده از مال امانی؛ چرا كه مال برای حفاظت پیش او گذاشته شده است، مگر اینكه با صراحت یا ضمناً اجازه در استفاده داشته باشد. والاّ اگر اجازه نداشته و استفاده كرده باشد، ضامن است.
3) رد عین مال امانی؛ امین باید عین مالی را كه دریافت كرده است، رد نماید. نه عوض و بدل آن را مگر اینكه عین مال از او قهراً گرفته شده یا تلف شده توسط امین كه در این صورت عوض، مثل یا قیمت آن پرداخته میشود.
4) ضمانت امین در صورتی است كه مال توسط او یا ورثه او تلف شود یا اینكه در نگاهداری مال تعدی و تفریط كند والّا چون امین است مسئول تلف یا نقص مال نمیباشد. بنابراين اگر مال امانى بدون تعمد و كوتاهى امانتدار، به طور اتفاقى از بين رفت، وى ضامن نيست.
5) رد مال به مالك واقعی؛ اگر ثابت شود كه كسی دیگر مالك است، باید آن را به مالك واقعی رد كند. [۴]
6)اگر كسى مالى را دزديده و آن را به امانت گذاشت، بر امانت دار جايز نيست آن را به وى بازگرداند بلكه آن مال در دست او امانت شرعى است [۵] و بايد آن را به صاحبش بازگرداند و اگر او را نمى شناسد، بعد از معرفى يك سال، از سوى وى صدقه دهد. [۶]
امانت در روایات
ابوحمزه ثمالى از امام چهارم عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: بر شما باد كه امانت را ادا كنيد. سوگند به آن كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم را به حق، به پيامبرى برانگيخت، اگر قاتل پدرم حسين بن على عليهماالسلام شمشيرى را كه با آن پدرم را كشته، نزدم امانت بگذارد به او بازمى گردانم. [۷]
احکام ودیعه (امانت)
مسأله 2346 ـ اگر انسان مالی را به کسی بدهد و بگوید نزد تو امانت باشد، و او هم قبول کند، یا بدون اینکه حرفی بزند به صاحب مال بفهماند که مال را برای نگهداری به او میدهد، و او هم به نحوی که معلوم باشد ملتزم به نگهداری آن شده است بپذیرد، باید به احکام ودیعه و امانتداری که بعداً ذکر میشود، عمل نماید.
مسأله 2347 ـ امانتدار، و کسی که مال را امانت میگذارد باید هر دو بالغ و عاقل باشند، و کسی آنها را مجبور نکرده باشد، پس اگر انسان مالی را پیش دیوانه، یا بچه امانت بگذارد، یا دیوانه، یا بچه مالی را پیش کسی امانت بگذارند، صحیح نیست، ولی جایز است بچه ممیز مال دیگری را با اجازه او نزد کسی امانت بگذارد، و همچنین باید کسی که امانت میگذارد سفیه، یا مفلّس نباشد، ولی اگر مفلّس مالی را که امانت گذاشته از جمله اموالی نباشد که از احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت تصرف در آنها منع شده است، اشکال ندارد. و نیز باید امانتدار سفیه یا مفلّس نباشد، در صورتی که حفظ و نگهداری امانت مستلزم تصرفی در مال خودش باشد که موجب انتقال مال از ملکیت او باشد، یا موجب از بین رفتن مال باشد.
مسأله 2348 ـ اگر از بچهای چیزی را بدون اذن صاحبش به طور امانت قبول کند، باید آن را به صاحبش بدهد، احکام ودیعه و امانت و اگر آن چیز مال خود بچه است، لازم است آن مال را به ولی او برساند، و چنانچه پیش از رساندن مال به آنان تلف شود، باید عوض آن را بدهد، ولی اگر مال در معرض تلف باشد و گرفتن مال از بچه برای حفظ و رساندن آن به ولی باشد، اگر در نگهداری، یا رساندن آن کوتاهی نکند، و تصرف غیرمجاز نیز نکند، ضامن نیست، و همچنین اگر امانتگذار دیوانه باشد.
مسأله 2349 ـ کسی که نمیتواند امانت را نگهداری نماید، در صورتی که امانتگذار ملتفت حال او نباشد، باید قبول نکند، و اگر قبول کرد و تلف شد، ضامن است.
مسأله 2350 ـ اگر انسان به صاحب مال بفهماند که حاضر به نگهداری مال او نیست و مال را از او نگیرد، ولی او مال را بگذارد و برود و آن مال تلف شود، امانتدار ضامن نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که اگر ممکن باشد آن را نگهداری نماید.
مسأله 2351 ـ کسی که چیزی را ودیعه میگذارد، هر وقت بخواهد میتواند ودیعه را به هم بزند، و همچنین امانتدار هر وقت بخواهد میتواند ودیعه را به هم بزند.
مسأله 2352 ـ اگر انسان از نگهداری امانت منصرف شود، و ودیعه را به هم بزند، باید هر چه زودتر مال را به صاحب آن، یا وکیل، یا ولی صاحبش برساند، یا به آنان خبر دهد که به نگهداری حاضر نیست، و اگر بدون عذر مال را به آنان نرساند و خبر هم ندهد، چنانچه مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 2353 ـ کسی که امانت را قبول میکند اگر برای آن، جای مناسبی ندارد، باید جای احکام ودیعه و امانت مناسب تهیه نماید، و طوری آن را نگهداری کند که گفته نشود در نگهداری آن کوتاهی نموده است، و اگر در این امر کوتاهی کند و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله 2354 ـ کسی که امانت را قبول میکند، اگر در نگهداری آن کوتاهی نکند و تعدّی ـ یعنی تصرف غیرمجاز ـ هم ننماید و اتفاقاً آن مال تلف شود، ضامن نیست، ولی اگر در نگهداری آن کوتاهی کند، مثلاً آن را در جایی بگذارد که مأمون از آن نباشد که ظالمی بفهمد و آن را ببرد، یا تعدّی کند مثلاً لباس را بپوشد، یا حیوان را سوار شود، چنانچه تلف شود باید عوض آن را به صاحبش بدهد.
مسأله 2355 ـ اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جایی را معین کند و به کسی که امانت احکام ودیعه و امانت را قبول کرده است بگوید: که باید مال را در اینجا حفظ کنی هرچند احتمال بدهی که از بین برود، نمیتواند آن را به جای دیگر ببرد، و اگر به جایی دیگر ببرد و تلف شود، ضامن است، مگر اینکه یقین داشته باشد مال در آنجا تلف میشود، که جایز است در این صورت آن را به جای امنی منتقل سازد.
مسأله 2356 ـ اگر صاحب مال برای نگهداری مال خود جایی را معین کند، ولی از گفته او چنین فهمیده شود که آن محل در نظر او خصوصیتی ندارد، امانتدار میتواند آن را به جای دیگری که مال در آنجا محفوظتر، یا مثل محل اوّلی است ببرد، و چنانچه مال در آنجا تلف شود، ضامن نیست.
مسأله 2357 ـ اگر صاحب مال برای همیشه دیوانه، یا بیهوش شود، ودیعه باطل میشود و امانتدار باید فوراً امانت را به ولی او برساند، یا او را از امانت آگاه سازد، در غیر این صورت اگر مال تلف شود باید عوض آن را بدهد، و اگر دیوانگی، یا بیهوشی صاحب مال گاهگاهی است احتیاط واجب این است که همین کار را بکند.
مسأله 2358 ـ اگر صاحب مال بمیرد، ودیعه باطل میشود، پس اگر مال متعلق حق دیگری نباشد و به وارث او منتقل شود، باید امانتدار مال را به وارث او برساند، یا به وارث خبر دهد، در غیر این صورت اگر مال تلف شود، ضامن است، ولی اگر برای تحقیق از ورثه و انحصار آنها مال را نگهدارد و تلف شود، ضامن نیست.
مسأله 2359 ـ اگر صاحب مال بمیرد و مال به ورثه او منتقل شود، امانتدار باید مال را به همه ورثه، یا وکیل همه آنها بدهد، پس اگر بدون اجازه دیگران تمام مال را به یکی از ورثه بدهد، ضامن سهم دیگران است.
مسأله 2360 ـ اگر امانتدار بمیرد، یا برای همیشه دیوانه، یا بیهوش شود، ودیعه باطل میشود و وارث یا ولی او باید هر چه زودتر به صاحب مال اطلاع دهند، یا امانت را به او برسانند، و اگر دیوانگی یا بیهوشی او گاهگاهی است ـ بنا بر احتیاط واجب ـ همین کار را بکنند.
مسأله 2361 ـ اگر امانتدار نشانههای مرگ را در خود ببیند، چنانچه ممکن است باید ـ بنا بر احتیاط واجب ـ امانت را به صاحب آن یا ولی، یا وکیل او برساند، و یا به او خبر دهد، و اگر ممکن نیست باید بهطوری عمل کند که اطمینان پیدا کند که مال پس از وفات او به صاحبش خواهد رسید، مثلاً وصیّت کند و شاهد بگیرد، و به وصی و شاهد اسم صاحب مال و جنس و خصوصیات مال و محل آن را بگوید.
مسأله 2362 ـ اگر برای امانتدار سفری پیش آمد، میتواند امانت را نزد اهل و عیال خود نگهدارد، مگر اینکه محافظت بر آن متوقف بر بودن خودش باشد که در این صورت یا باید بماند، یا آن را به صاحبش، یا ولی، یا وکیل او تحویل دهد، یا او را آگاه سازد.
احکام ودیعه و امانت
اگر انسان مال خود را به کسی بدهد و بگوید نزد تو امانت باشد و او هم قبول کند یا بدون این که حرفی بزنند صاحب مال بفهماند که مال را برای نگهداری به او میدهد و او هم به قصد نگهداری کردن بگیرد باید به احکام ودیعه و امانتداری که در ادامه گفته میشود عمل نماید.
تاریخ نشر: 13 مهر 1399 بروزرسانی: 13 مهر 1399
تعریف و شرایط ودیعه
تعریف: قرارداد و عقدی است که دیگری را نایب در حفظ مال خود میکنیم؛ به عبارت دیگر: قرار دادن مال نزد دیگری جهت حفظ آن مال، برای مالک آن.
اصطلاحات
صاحب مال: مودع
امانت گیرنده: ودعی، مستودع
امانت مالکیه: یعنی مودع و مستودعیکه هر دو شرایط امانت دادن را دارند(۱)، امانت بدهند و بگیرند و این مال نزد مستودع امانت گردد.
امانت شرعیه: در این نوع امانت، مودع وجود ندارد، اما به دلیل شرعی، کسیکه مال در دست اوست، شرعاً امین است. البته احکام امانت شرعیه و مالکیه با هم متفاوت است.
مسئله
ودیعه جزء عقود جایز است. لذا مودع هر زمان بخواهد، میتواند آن را پس بگیرد و مستودع نیز هر زمان بخواهد، میتواند آن را برگرداند.
شرایط مودع و مستودع
۱. بلوغ
۲. عقل
۳. احتیاطاً باید شخص عاجز از حفظ مال، ودیعه را نپذیرد؛ مگر آنکه مودع، خودش عاجزتر باشد و مستودع دیگری هم نباشد.
مسئله
۱. اگر کسی، چیزی را از نابالغ یا دیوانه امانت بگیرد، ضامن است و با برگرداندن مال به خود بچه نابالغ یا فرد دیوانه احکام ودیعه و امانت مبرا نمیشود. بلکه باید به ولی آنها برگرداند.
۲. در یک حالت میتوان از نابالغ یا دیوانه مالی را گرفت و آن زمانی است که بخواهیم مال او را حفظ کنیم (و اگر دست خودشان باشد حفظ نمیشود) که در این صورت “امانت شرعیه” خواهد بود، نه “امانت مالکیه”. لذا باید آن را محافظت کرد و فوراً به دست ولی آنها رساند یا به او اعلام کرد که مال دست اوست. اگر چنین مراحلی انجام شود، دیگر ضامن نیست.
۳. اگر مودع به وسیله دیوانه یا بچهای مالش را به دست مستودع برساند، ایرادی ندارد؛ چون این دو، خود مودع نیستند.
۴. اگر مستودع بچه غیر ممیز باشد و آن را از بین ببرد، بچه ضامن نیست. اگر بچه ممیزی است که صلاحیت امانتداری را دارد، در صورتی که در نگهداری کوتاهی کرده باشد، ضامن است.
۵. معنای شرط ۳ این نیست که عقد ودیعه باطل است، بلکه تکلیف مستودع را بیان میکند.
وظایف مستودع
در صورت قبول ودیعه، مستودع باید بهگونهای که معمول و متعارف است، آن را نگهداری کند تا از تلف شدن و صدمه دیدن محفوظ بماند؛ بدین صورت که آن را در جای مناسبی قرار دهد؛ مثلاً اگر زیورآلات است، آن را در صندوق قفلدار نگهداری کند یا اگر گلدان است، آن را از سرما و گرما محافظت نموده و به میزانی که لازم است به آن آب و کود بدهد و حتی اگر پیش از گرفتن ودیعه، وسایل و مکان مناسبی برای نگهداری آن ندارد، باید آنچه را نیاز است، فراهم کند.
مواردی که مستودع ضامن است
مستودع امین است. لذا تا زمانی که افراط و تفریط نکرده، ضامن نیست.
۱. اگر خسارت وارد به مال به هر دلیلی، مستند به مستودع باشد، ضامن است. مگر آنکه خسارت به دلیل استفادهای باشد که از طرف صاحب مال مجاز بوده است.
مثال: ظرف کریستالی را به امانت نزد شما گذاشتند و شما نیز آن را در جای امنی قرار دادهاید. اما هنگام عبور از کنار آن، ناخواسته تعادل بدنی شما بههم میخورد و موجب شکسته شدن ظرف میشوید. اینجا چون شکسته شدن ظرف مستند به شماست و استفاده مجاز هم سبب شکستن ظرف نبوده، ضامن هستید.
۲. مستودع در نگهداری آن کوتاهی کرده باشد.
مثال: اگر مال شخصی نزد مستودع باشد و او آن را در جایی قرار دهد که ممکن است بارندگی به آن آسیب بزند و مستودع آن را زیر سایبان قرار ندهد و لذا بارش باران آن را خراب کند، در این صورت ضامن خواهد بود.
۳. اگر مودع جای خاصی را برای حفظ مال تعیین کرده باشد، منتقل کردن آن بهجای دیگر ضمان دارد؛ مگر آنکه در آن محل در معرض خسارت باشد و جای بهتری وجود داشته باشد که در این صورت حتی اگر مودع نهی کند، اشکالی ندارد.
اگر ظالمی بخواهد ودیعه را از مستودع بگیرد، در این حالت حتی اگر حفظ ودیعه منوط به قسم دروغ خوردن باشد، لازم است انجام شود و اگر مستودع چنین نکند، ضامن است. البته دفع ظالم، اگر منجر به جراحت و آسیب بدنی یا بیآبرویی یا خسارت مالی شود، تحمل آن دیگر واجب نیست. بلکه در ضرر بدنی و آبرویی قابل توجه، تحمل آن حرام است. اما اگر این ضررها خیلی کم باشد که غالب مردم آن را تحمل میکنند، واجب است برای حفظ ودیعه آن ضرر را تحمل کرد؛ مثلاً کلام خشن و تندی بگوید که هر چند اذیتکننده است، اما ضرر آبرویی محسوب نمیشود. همچنین اگر فقط با دادن قسمتی از ودیعه دفع ظالم میشود، واجب است این کار انجام شود و اگر مستودع چنین نکرد و کل ودیعه را ظالم اخذ کرد، آنگاه مستودع، مابقی اخذ شده توسط ظالم را ضامن است.
۵. هرگونه استفاده یا تصرفی در مال امانت، بدون اجازه مالک و صاحب اختیار آن، مثل پوشیدن لباس، سوار شدن اتومبیل و… ضمانآور است؛ مگر آنکه حفظ مال و امانت، منوط به آن باشد و راه دیگری نداشته باشد.
۶. اگر مستودع پس از امانت گذاشتن مودع نزد او نیت غصب کند (حتی اگر فعلاً غصب نکند) یا انکار کند چنین ودیعهای نزد اوست، اگرچه بعداً از انکارش برگردد، یا در صورت مطالبه ودیعه توسط مودع، از برگرداندن ودیعه خودداری کند، در تمام این حالات اگر خسارتی به مال امانت وارد شود، ضامن است.
۷. در هر جاییکه امانت مالکیه تبدیل به امانت شرعیه شود و مستودع و وارث مستودع در رساندن مال به مالک آن کوتاهی یا در اعلام آن کوتاهی کند، مطابق آنچه در بخش ذیل (موارد ابطال ودیعه) آمده است، شخص، ضامن ودیعه خواهد بود.
ابطال ودیعه
موت یا جنون مودع یا مستودع موجب ابطال ودیعه میشود. لذا با توجه به اینکه این مسئله برای مودع یا مستودع بهوجود آمده ، مراحل زیر اجرا میشود:
الف) مودع بمیرد یا مجنون شود:
ودیعه به صورت امانت شرعی در دست مستودع است ← برگرداندن ودیعه به همه ورثه مودع یا ولی مودع واجب است یا اینکه حداقل فقط به آنها اعلام کند و اگر چنین نکرد یا بدون دلیل تأخیر انداخت ← در صورت خسارت دیدن مال، مستودع ضامن است.
ب) مستودع بمیرد یا مجنون شود:
ودیعه در دست ورثه یا وصی مستودع، امانت شرعی است ← واجب است به مودع یا جانشین و وکیل او رد شود یا اعلام فوری شود و اگر چنین نکند یا بدون دلیل تأخیر اندازد ← ورثه یا وصی مستودع ضامن است.
نکته
منظور از لفظ “دلیل” در عبارات فوق آن است که اگر شخص به دلیل آنکه نمیداند کسی که مدعی ارث است آیا وارث است یا وارث منحصر در اوست یا افراد دیگری هم هستند و لذا برای تحقیق تأخیر بیندازد، ضامن نیست.
موارد لزوم رد ودیعه به صاحب آن
۱. مطالبه مودع
در اولین فرصت ممکن در صورت احکام ودیعه و امانت مطالبه ودیعه، شخص مستودع باید آن را برگرداند. حتی اگر بنابر احتیاط واجب مودع کافر حربی باشد.
نکته
الف) منظور از برگرداندن ودیعه فقط آن است که راه را باز کند تا مالک آن بیاید و آن مال را ببرد.
ب) اگر برگرداندن آن مال به کافر حربی موجب کمک به دشمن دین شود و او را بر علیه مسلمانان مجهز نماید، این کار حرام است.
ج) شاهد گرفتن برای تحویل دادن امانت به مودع، اگر موجب تأخیر زیاد نشود، جایز است.
۲. ترس سرقت یا تلف شدن مال
اگر در مورد ودیعه، ترس سرقت یا تلف شدن وجود داشته باشد، باید مراحل زیر طی شود و اگر در انجام دادن هر کدام کوتاهی کند، ضامن است:
الف) رساندن به مالک یا وکیل او؛
ب) رساندن به حاکم شرع (اگر او قادر به حفظ مال است)؛
ج) رساندن به شخص مورد وثوق و امینی که قادر به حفظ مال است (در صورتیکه حاکم وجود نداشته یا قادر به حفظ نباشد).
۳. آشکار شدن نشانههای مرگ برای مستودع
چنانچه به سبب بیماری یا غیر آن، نشانههای مرگ بر مستودع آشکار شد، باید مراحل زیر را طی کند (و اگر در انجام هر یک کوتاهی کند، ضامن است):
۱. رساندن احکام ودیعه و امانت به مالک یا وکیل او؛
۲. رساندن به حاکم شرعی که قادر بر حفظ مال است؛
۳. مستودع وصیت میکند و شاهد هم میگیرد.
نکته
الف) وصیت کردن و شاهد گرفتن باید بهگونهای باشد که آن مال برای صاحبش حفظ شود. لذا باید جنس، وصف، مکان مال، نام و مشخصات مالک آن ذکر شود و صرف گفتن اینکه ودیعه نزد من است، کافی نیست.
ب) مرحله آخر در صورتی لازم است که ورثه شخص مستودع، امین و مطلع نباشند. اما اگر آنها مطلع و افرادی امین باشند، وصیت و شاهد گرفتن لازم نیست.
۴. مسافرت کردن مستودع
در صورتیکه مسافرت مستودع با حفظ ودیعه منافات داشته باشد(۱)، در این حالت اگر رضایت مالک در مورد به همراه بردن ودیعه در سفر معلوم نباشد، باید مراحل زیر طی شود و اگر در انجام هر مرحله کوتاهی کند، ضامن است:
الف) مسافرت غیر ضروری:
تحویل به مالک یا وکیل او ← تحویل به حاکم شرع ← باید ترک مسافرت کند.
ب) مسافرت ضروری:
تحویل به مالک یا وکیل او ← تحویل به حاکم شرع ← تحویل به فرد امین ← با خود به مسافرت ببرد و ضامن نیست.(۲)
وظیفه ورثه مستودع
اگر ورثه میدانند که مورّث آنان (مثلاً پدر تازهدرگذشته آنها) در اموالش ودیعهای از مردم نزدش بوده است، مثلاً خود مورّث پیش از مرگ اقرار کرده است، در این صورت باید گزینههای زیر اجرا شود:
۱. اگر عین مال ودیعه در اموال میت مشخص است:
الف) مالک معلوم است ← همان مال به مودع داده میشود.
ب) مالک معلوم نیست ← حکم مجهولالمالک را دارد.(۳)
۲. اگر عین مال را به صورت ویژه مشخص نکند و فقط در ضمن مصادیقی از جنس واحد معین کند. (مثلاً یکی از گوسفندان) ← مال با قرعه مشخص میشود و به مالک داده میشود و در صورت معلوم نبودن مالک، حکم مجهولالمالک را دارد.
۳. عین مال را، حتی مصادیقی از یک مجموعه را معین نکند، و فقط بگوید در اموالم ودیعهای وجود دارد.
الف) مالک معلوم است ← احتیاط در مصالحه است.
ب) مالک معلوم نیست ← حکم مجهولالمالک را دارد که با حاکم شرع یا نماینده او مصالحه میشود.
۴. مشابه حالت سوم باشد، اما نگوید در اموالم وجود دارد ← چیزی بر عهده ورثه نیست؛ مگر یقین به این باشد که میت طبق یکی از موارد ضمانآور (که در درس قبل بیان شد) ضامن بوده و مال از بین رفته است.
۱. یعنی برای حفظ ودیعه لازم باشد که آن را با خود ببرد یا آنکه مسافرت را ترک کند.
۲. البته اگر مسافرت طولانی و بسیار خطرناکی است، حکم مستودعی که نشانههای مرگ برایش آشکار شده، اجرا میشود.
۳. از طرف صاحب مال به فقیر صدقه داده میشود و بنابر احتیاط با اجازه نماینده مجتهد باشد.
منبع: سایت هدانا برگرفته از استفتائات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
- *- ويژه نامه احكام خريد و فروش
- احکام کفالت
- احکام ضامن شدن
- احکام رهن و گرو گذاردن
- احکام حواله دادن
- حکم بچه زنازاده و ولد شبهه
- مرتد كيست و حكم آن چيست
کلید:امانت داري امانت داريامانت داري امانت داری احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت امانتاحکام ودیعه و امانت کلید:امانت داري امانت داريامانت داري امانت داری احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت احکام ودیعه و امانت امانتاحکام و
هم رسانی پرینت ایتا سروش WhatsApp Telegram احکام ودیعه و امانت پست الکترونیک Facebook Twitter Google+
احکام وَديعه (امانت)
اگر انسان مال خود را به کسى بدهد و بگوید نزد تو امانت باشد، و او هم قبول کند، یا بدون این که حرفى بزنند صاحب مال بفهماند که مال رابراى نگهدارى به او مىدهد و او هم به قصد نگهدارى کردن بگیرد، باید به احکام ودیعه و امانت دارى که بعداً گفته مىشود عمل نماید.
(١٨٣٣) امانت دار و امانت گذار، باید هر دو بالغ و عاقل باشند، پس اگر مالى را پیش بچه یا دیوانه امانت بگذارند، یا دیوانه و بچه مالى را پیش کسى امانت بگذارند، صحیح نیست.
(١٨٣۴) اگر کسى را در قبول و نگهدارى امانت مجبور کنند حکم امانت بر او مترتب نمىشود، مگر این که بعد از برطرف شدن اجبار، به آن راضى شود.
(١٨٣۵) اگر از بچه یا دیوانه چیزى را به طور امانت قبول کند، باید آن را به صاحبش بدهد و اگر آن چیز، مال خود بچه یا دیوانه است، باید به ولىّ او برساند و چنانچه مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد، ولى اگر براى این که مال از بین نرود آن را از بچه گرفته، چنانچه در نگهدارى آن کوتاهى نکرده باشد، ضامن نیست.
(١٨٣۶) اگرانسان به صاحب مال بفهماند که براى نگهدارى مال او حاضر نیست، چنانچه او مال را بگذارد و برود، و این شخص هم مال را برندارد و آن مال تلف شود، کسى که امانت را قبول نکرده ضامن نیست، ولى احتیاط مستحب آن است که اگر ممکن باشد آن را نگهدارى نماید.
(١٨٣٧) امانت گذار هر وقت بخواهد مىتواند امانت را پس بگیرد و همچنین امانتدار، هر وقت بخواهد مىتواند امانت را به صاحبش برگرداند، و اگر مالک امانت را طلب کند و امانت دار با این که ردّ امانت برایش ممکن است، امانت را ندهد، ضامن است و بعد از آن حکم غصب را پیدا مىکند، زیرا بدون رضایت مالک نزد او مىماند.
(١٨٣٨) اگر امانتدار از نگهدارى امانت منصرف شود و ودیعه را بهم بزند، باید سریعاً امانت را به صاحب آن یا وکیل یا ولىّ صاحبش برساند، یا به آنان خبر دهد که حاضر به نگهدارى نیست، و اگر بدون عذر امانت را به آنان نرساند و خبر هم ندهد، چنانچه مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
(١٨٣٩) امانتدار، اگر براى نگهدارى، جاى مناسبى ندارد، باید جاى مناسب، تهیه نماید و طورى آن را نگهدارى کند که عرفاً نگویند در امانت خیانت کرده و در نگهدارى آن کوتاهى نموده است، و اگر آن را در جایى که مناسب نیست بگذارد و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
(١٨۴٠) اگر امانت گذار جایى را براى حفظ امانت تعیین کند باید امانت دار آنرا آنجا بگذارد، و اگر آنجا نگذارد چنانچه امانت را در جایى گذاشته که در حفظ مال به حدّ جایى که مالک معین کرده نمىرسد، بنابراظهر ضامن است. امّا اگر امانت را به جایى برده که در حفظ و نگهدارى بهتر یا مثل جاى تعیین شده است و امانت دار هم بداند که آنجا در نظر امانت گذار بهتر یا مساوى با جاى معین شده است، بنابراظهر، اشکال ندارد و در صورت تلف، ضامن نیست.
(١٨۴١) امانتدار، اگر در نگهدارى امانت کوتاهى نکند و تعدّى یعنى، زیاده روى هم ننماید و اتفاقاً مال تلف شود، ضامن نیست، و اگر به طورى کوتاهى یا تعدّى کرده که بگویند خیانت کرده و مال تلف شود، ضامن است اگر چه تلف به سبب آفات آسمانى باشد.
(١٨۴٢) اگر مال کسى را گرفت، ولى نه به عنوان امانت، و نه به عنوان دیگر، ضامن است.
(١٨۴٣) اگر امانت را با اکراه قبول کرد و بعد از آن که اکراه برطرف شد باز هم مال را نگه داشت، ولى قصد قبول امانت یا قصد رضایت به عقد اکراهى را نداشت ضامن است.
(١٨۴۴) اگر کسى امانت دار را با اکراه به تلف کردن مال وادار کرد، وادار کننده ضامن است و بنابراقرب تلف کننده ضامن نیست به شرط آن که از آنچه بر آن اکراه شده بود، تجاوز نکرده باشد.
(١٨۴۵) اگر ظالمى بخواهد امانت را غصب کند و شخص امین، توانایىِ دفع ظالم را داشته باشد، واجب است او را دفع کند، و چنانچه دفع نکند با این که حرجى هم بر او نداشته، و ظالم امانت را غصب کند، امانت دار ضامن است، و همچنین اگر حفظ امانت بستگى به دادن قسمتى از آن داشته باشد، لازم است بدهد تا بقیه مال حفظ شود، و چنانچه ندهد و در نتیجه ظالم همه مال را غصب کند، مقدارى را که قابل حفظ کردن بود، ضامن است. و اگر دفع ظالم متوقف بر این باشد که شخص امین مالى را پرداخت کند، جایز است و بلکه اگر ضرر و حرجى براى او ندارد در صورتى که امکان اذن گرفتن از امانت گذار یا ولىّ او (ولو حاکم شرع) نباشد، واجب است آن مال را بپردازد، و مىتواند به این قصد بدهد که بعداً به امانت گذار رجوع کند و از او بگیرد.
(١٨۴۶) اگر حفظ امانت متوقف بر آن باشد که دروغ بگوید، پس اگر مىتواند، باید توریه کند، و اگر نمىتواند، واجب است دروغ بگوید تا امانت حفظ شود و اگر دروغ نگفت و امانت محفوظ نماند ضامن است، بلکه اگر قسم دروغ لازم شد، واجب است قسم بخورد، و گرنه ضامن است.
(١٨۴٧) اگر امانت گذار مالى را از امانت گیرنده غصب کرده، امانت گیرنده مىتواند از مال امانت به همان مقدار به عنوان تَقاصّ بردارد و پس ندهد، و اگر امانت گذار مال شخص دیگرى را غصب کرده و آن را امانت گذاشته، پس بر امین واجب است آن مال را به غاصب پس ندهد، بلکه در صورت امکان باید از رسیدن آن به دست غاصب جلوگیرى نماید، و اگر غاصب بمیرد و ورثه او امانت را مطالبه کنند، واجب است امین منکر وجود امانت شود، ولى در صورت علم به غصبى بودن جایز نیست آن را به عنوان امانت قبول کند، مگر آن که اطمینان داشته باشد که مىتواند به مالک اصلى برگرداند.
(١٨۴٨) اگر براى حفظ امانت مسافرت لازم باشد، واجب است مسافرت نماید یا امانت را رد نماید.
(١٨۴٩) اگر مال تلف شود و کوتاهى امانت گیرنده هم در حفظ امانت ثابت شود یا خودش اعتراف کند، ولى در قیمت آن اختلاف شود، قول امین که منکر زیادى قیمت است، مقدم مىشود.
(١٨۵٠) اگر صاحب مال دیوانه شود، کسى که امانت را قبول کرده باید فوراً امانت را به ولىّ او برساند و یا به ولىّ او خبر دهد، و اگر بدون عذر شرعى مال رابه ولىّ او ندهد و از خبر دادن هم کوتاهى کند و مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
(١٨۵١) اگر صاحب مال بمیرد، امانت دار باید مال را به ورّاث او برساند. یا به ورّاث او خبر دهد، و چنانچه مال را به ورّاث او ندهد و از خبر دادن هم کوتاهى کند و مال تلف شود، ضامن است، ولى اگر براى آن که مىخواهد بفهمد کسى که مىگوید من وارثمیت هستم، راستمىگوید یا نه، یا میت وارث دیگرى دارد یا نه، مال را ندهد و از خبر دادن هم خوددارى کند و مال تلف شود، بنابراقرب ضامن نیست.
(١٨۵٢) اگر صاحب مال بمیرد و چند وارث داشته باشد، کسى که امانت را قبول کرده باید مال را به همه ورثه بدهد، یا به کسى بدهد که همه آنان گرفتن مال را به او واگذار کردهاند، پس اگر بدون اجازه دیگران تمام مال را به یکى از ورثه بدهد، ضامن سهم دیگران است.
(١٨۵٣) اگر کسى که امانت را قبول کرده بمیرد، یا دیوانه شود، وارث یا ولىّ او باید هر چه زودتر به صاحب مال اطلاع دهد، یا امانت را به او برساند.
(١٨۵۴) اگر امانت دار نشانههاى مرگ را در خود ببیند به طورى که اطمینان به مرگ خود پیدا کند، چنانچه ممکن است باید امانت را به صاحب آن یا وکیل او برساند، و اگر ممکن نیست باید آن را به حاکم شرع، و اگر آن هم نشد به مؤمنین عادل بدهد، و چنانچه به حاکم شرع و مؤمنین عادل دسترسى ندارد، در صورتى که وارث او امین است و از امانت اطلاع دارد، لازم نیست وصیت کند، و گرنه باید وصیت کند و شاهد بگیرد و به وصى و شاهد، اسم صاحب مال و جنس و خصوصیات مال و محل آن را بگوید.
(١٨۵۵) اگر امانت دار نشانههاى مرگ را در خود ببیند و به وظیفهاى که در مسأله قبل گفته شد عمل نکند، چنانچه آن امانت از بین برود باید عوضش را بدهد، اگر چه در نگهدارى آن کوتاهى نکرده باشد.
(١٨۵۶) اگر از فاسق یا کافر امانتى گرفته و او آن را مطالبه کند، واجب است آن را رد نماید، ولى بنابراظهر واجب نیست که امانت کافر حربى را رد کند و جایز است مسلمان آن را براى خودش تملّک نماید، بلکه اگر امانت وسایل جنگى باشد، رد کردن آن در زمان جنگ جایز نیست.
وَدیعه (امانت)
اگر انسان مال خود را به کسی بدهد و بگوید نزد تو امانت باشد، و او هم قبول کند، یا بدون اینکه حرفی بزنند صاحب مال بفهماند که مال را برای نگهداری به او میدهد و او هم به قصد نگهداری کردن بگیرد، باید به احکام ودیعه و امانتداری که بعداً گفته میشود عمل نماید.
«١٨٣۵» امانتدار و امانتگذار، باید هر دو بالغ و عاقل باشند، پس اگر مالی را پیش بچه یا دیوانه امانت بگذارند، یا دیوانه و بچه مالی را پیش کسی امانت بگذارند، صحیح نیست.
«١٨٣۶» اگر کسی را در قبول و نگهداری امانت مجبور کنند، حکم امانت بر او مترتب نمیشود، مگر اینکه بعد از برطرف شدن اجبار، به آن راضی شود.
«١٨٣٧» اگر از بچه یا دیوانه چیزی را بهطور امانت قبول کند، باید آن را به صاحبش بدهد و اگر آن چیز، مال خود بچه یا دیوانه است، باید به ولیّ او برساند و چنانچه مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد، ولی اگر برای اینکه مال از بین نرود آن را از بچه گرفته، چنانچه در نگهداری آن کوتاهی نکرده باشد، ضامن نیست.
«١٨٣٨» اگر انسان به صاحب مال بفهماند که برای نگهداری مال او حاضر نیست، چنانچه او مال را بگذارد و برود، و این شخص هم مال را برندارد و آن مال تلف شود، کسی که امانت را قبول نکرده ضامن نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که اگر ممکن باشد آن را نگهداری نماید.
«١٨٣٩» امانتگذار هر وقت بخواهد میتواند امانت را پس بگیرد و همچنین امانتدار، هر وقت بخواهد میتواند امانت را به صاحبش برگرداند، و اگر مالک امانت را طلب کند و امانتدار با اینکه ردّ امانت برایش ممکن است، امانت را ندهد، ضامن است و بعد از آن حکم غصب را پیدا میکند؛ زیرا بدون رضایت مالک نزد او میماند.
«١٨۴٠» اگر امانتدار از نگهداری امانت منصرف شود و ودیعه را بههم بزند، باید سریعاً امانت را به صاحب آن یا وکیل یا ولیّ صاحبش برساند، یا به آنان خبر دهد که حاضر به نگهداری نیست، و اگر بدون عذر امانت را به آنان نرساند و خبر هم ندهد، چنانچه مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
«١٨۴١» امانتدار، اگر برای نگهداری، جای مناسبی ندارد، باید جای مناسب، تهیه نماید و طوری آن را نگهداری کند که عرفاً نگویند در امانت خیانت کرده و در نگهداری آن کوتاهی نموده است، و اگر آن را در جایی که مناسب نیست بگذارد و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
«١٨۴٢» اگر امانتگذار جایی را برای حفظ امانت تعیین کند، باید امانتدار آن را آنجا بگذارد، و اگر آنجا نگذارد چنانچه امانت را در جایی گذاشته که در حفظ مال به حدّ جایی که مالک معین کرده نمیرسد، بنابر اظهر ضامن است. امّا اگر امانت را به جایی برده که در حفظ و نگهداری بهتر یا مثل جای تعیین شده است و امانتدار هم بداند که آنجا در نظر امانتگذار بهتر یا مساوی با جای معین شده است، بنابر اظهر، اشکال ندارد و در صورت تلف، ضامن نیست.
«١٨۴٣» امانتدار، اگر در نگهداری امانت کوتاهی احکام ودیعه و امانت نکند و تعدّی ـ یعنی زیادهروی ـ هم ننماید و اتفاقاً مال تلف شود، ضامن نیست، و اگر بهطوری کوتاهی یا تعدّی کرده که بگویند خیانت کرده و مال تلف شود، ضامن است اگرچه تلف بهسبب آفات آسمانی باشد.
«١٨۴۴» اگر مال کسی را گرفت، ولی نه بهعنوان امانت، و نه بهعنوان دیگر، ضامن است.
«١٨۴۵» اگر امانت را با اکراه قبول کرد و بعد از آنکه اکراه برطرف شد باز هم مال را نگهداشت، ولی قصد قبول امانت یا قصد رضایت به عقد اکراهی را نداشت ضامن است.
«١٨۴۶» اگر کسی امانتدار را با اکراه به تلف کردن مال وادار کرد، وادارکننده ضامن است و بنابر اقرب تلفکننده ضامن نیست، به شرط آنکه از آنچه بر آن اکراه شده بود، تجاوز نکرده باشد.
«١٨۴٧» اگر ظالمی بخواهد امانت را غصب کند و شخص امین تواناییِ دفع ظالم را داشته باشد، واجب است او را دفع کند، و چنانچه دفع نکند با اینکه حرجی هم بر او نداشته، و ظالم امانت را غصب کند، امانتدار ضامن است، و همچنین اگر حفظ امانت بستگی به دادن قسمتی از آن داشته باشد، لازم است بدهد تا بقیه مال حفظ شود، و چنانچه ندهد و در نتیجه ظالم همه مال را غصب کند، مقداری را که قابل حفظ کردن بود، ضامن است.
و اگر دفع ظالم متوقف بر این باشد که شخص امین، مالی را پرداخت کند جایز است و بلکه اگر ضرر و حرجی برای او ندارد در صورتی که امکان اذن گرفتن از امانتگذار یا ولیّ او (ولو حاکم شرع) نباشد، واجب است آن مال را بپردازد، و میتواند به این قصد بدهد که بعداً به امانتگذار رجوع کند و از او بگیرد.«١٨۴٨» اگر حفظ امانت متوقف بر آن باشد که دروغ بگوید، پس اگر میتواند، باید توریه کند، و اگر نمیتواند، واجب است دروغ بگوید تا امانت حفظ شود و اگر دروغ نگفت و امانت محفوظ نماند ضامن است، بلکه اگر قسم دروغ لازم شد، واجب است قسم بخورد، وگرنه ضامن است.
«١٨۴٩» اگر امانتگذار مالی را از امانتگیرنده غصب کرده، امانتگیرنده میتواند از مال امانت به همان مقدار بهعنوان تَـقاصّ بردارد و پس ندهد، و اگر امانتگذار مال شخص دیگری را غصب کرده و آن را امانت گذاشته، پس بر امین واجب است آن مال را به غاصب پس ندهد، بلکه در صورت امکان باید از رسیدن آن به دست غاصب جلوگیری نماید، و اگر غاصب بمیرد و ورثه او امانت را مطالبه کنند، واجب است امین منکر وجود امانت شود، ولی در صورت علم به غصبی بودن جایز نیست آن را بهعنوان امانت قبول کند، مگر آنکه اطمینان داشته باشد که میتواند به مالک اصلی برگرداند.
«١٨۵٠» اگر برای حفظ امانت مسافرت لازم باشد، واجب است مسافرت نماید یا امانت را رد نماید.
«١٨۵١» اگر مال تلف شود و کوتاهی امانتگیرنده هم در حفظ امانت ثابت شود یا خودش اعتراف کند، ولی در قیمت آن اختلاف شود، قول امین که منکر زیادی قیمت است، مقدم میشود.
«١٨۵٢» اگر صاحب مال دیوانه شود، کسی که امانت را قبول کرده باید فوراً امانت را به ولیّ او برساند و یا به ولیّ او خبر دهد، و اگر بدون عذر شرعی مال را به ولیّ او ندهد و از خبر دادن هم کوتاهی کند و مال تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
«١٨۵٣» اگر صاحب مال بمیرد، امانتدار باید مال را به ورّاث او برساند یا به ورّاث او خبر دهد، و چنانچه مال را به ورّاث او ندهد و از خبر دادن هم کوتاهی کند و مال تلف شود، ضامن است، ولی اگر برای آنکه میخواهد بفهمد کسی که میگوید من وارث میت هستم، راست میگوید یا نه، یا میت وارث دیگری دارد یا نه، مال را ندهد و از خبر دادن هم خودداری کند و مال تلف شود، بنابر اقرب ضامن نیست.
«١٨۵۴» اگر صاحب مال بمیرد و چند وارث داشته باشد، کسی که امانت را قبول کرده باید مال را به همه ورثه بدهد، یا به کسی بدهد که همه آنان گرفتن مال را به او واگذار کردهاند، پس اگر بدون اجازه دیگران تمام مال را به یکی از ورثه بدهد، ضامن سهم دیگران است.
«١٨۵۵» اگر کسی که امانت را قبول کرده بمیرد، یا دیوانه شود، وارث یا ولیّ او باید هرچه زودتر به صاحب مال اطلاع دهد، یا امانت را به او برساند.
«١٨۵۶» اگر امانتدار نشانههای مرگ را در خود ببیند بهطوریکه اطمینان به مرگ خود پیدا کند، چنانچه ممکن است باید امانت را به صاحب آن یا وکیل او برساند، و اگر ممکن نیست باید آن را به حاکم شرع، و اگر آن هم نشد به مؤمنین عادل بدهد، و چنانچه به حاکم شرع و مؤمنین عادل دسترسی ندارد، در صورتی که وارث او امین است و از امانت اطلاع دارد، لازم نیست وصیت کند، وگرنه باید وصیت کند و شاهد بگیرد و به وصی و شاهد، اسم صاحب مال و جنس و خصوصیات مال و محل آن را بگوید.
«١٨۵٧» اگر امانتدار نشانههای مرگ را در خود ببیند و به وظیفهای که در مسئله قبل گفته شد عمل نکند، چنانچه آن امانت از بین برود باید عوضش را بدهد، اگرچه در نگهداری آن کوتاهی نکرده باشد.
«١٨۵٨» اگر از فاسق یا کافر امانتی گرفته و او آن را مطالبه کند، واجب است آن را رد نماید، ولی بنابر اظهر واجب نیست که امانت کافر حربی را رد کند و جایز است مسلمان آن را برای خودش تملّک نماید، بلکه اگر امانت وسایل جنگی باشد، رد کردن آن در زمان جنگ جایز نیست.
دیدگاه شما