سود تقسیمی یا نقدی چه تاثیری بر قیمت سهم دارد؟
یک استاد دانشگاه در سلسه مطالبی با محوریت «درس گونه هایی از اقتصاد مالی برای فصل مجامع» به تشریح مفاهیم علمی و کاربردی اقتصاد مالی و بازار پول و سرمایه پرداخته که در این گزارش موضوع «اثرگذاری سود تقسیمی یا نقدی بر قیمت سهم» را در یادداشتی اختصاصی برای ایبِنا تشریح کرده است.
(تصویر شماره 1)
(تصویر شماره 2) سود تقسیمی یا نقدی بر قیمت سهمی که سود تقسیمی می پردازد از راههای گوناگون اثرگذار است. در حالیکه گذشته سود تقسیمی یک سهم نقشی کلی و مهم در اعتبار و محبوبیت آن سهم ایفا می کند، اعلام و اعلان و پرداخت سود تقسیمی نیز یک اثر خاص و قابل پیش بینی بر روی "قیمت بازار" سهم دارد. اجازه دهید محورهای این بحث کوتاه را فهرست کنیم:
• شرکت هایی که بخشی از سود شرکت را تحت عنوان سود تقسیمی یا نقدی بین سهامداران خود توزیع می کنند، علاوه بر آن، این سیگنال را به سهامداران خود مخابره می کنند که شرکت از سلامت برخوردار بوده و از رشد سود بهره مند است.
• از آنجا که قیمت های سهم بیانگر و نماینده جریانات نقدی آتی هستند، جریان سود تقسیمی آینده یک سهم، در قیمت آن سهم گنجانیده شده است و مدل سود تقسیمی تنزل شده (که بعداً درباره آن یادداشتی خواهیم نوشت) کمک خوبی به تحلیل ارزش یک سهم می کند.
• بعد از مجمع که تا قبل آن سهامداران شرکت واجد شرایط دریافت سود تقسیمی هستند، نوعاً قیمت مزبور به میزان سود نقدی پرداختی افت می کند تا منعکس کننده این واقعیت باشد که سهامداران جدید استحقاق دریافت آن سود تقسیمی یا نقدی را ندارند.
• سود پرداختی یا پرداخت شده بصورت سهام بجای نقد می تواند موجب رقیق شدن (Dilute) سود شرکت شود، که این خود در کوتاه مدت اثر منفی بر قیمت سهم به جا می گذارد.
سود تقسیمی چگونه عمل می کند؟
برای سرمایه گذاران و خریداران سهام، سود تقسیمی یک منبع درآمد بحساب می آید. برای شرکت ناشر سهم، سود تقسیمی یا نقدی روشی برای توزیع مجدد سود بین سهامداران است که بعنوان وسیله برای سپاس از آنها بخاطر حمایت هایشان و تشویق ایشان به سرمایه گذاری بیشتر بکار گرفته می شود. همچنین سود تقسیمی خدمت دیگری که می کند آنست که موفقیت آن شرکت را اعلام می دارد، چرا که سود تقسیمی از محل "سود انباشته" شرکت پرداخت می شود و تنها توسط شرکتهایی انجام می گیرد که سود قابل توجهی ساخته اند و می توانند بطور مسنجم سود نقدی پرداختی داشته باشند.
اگر یک شرکت بورسی به فرض یک میلیون سهم در دست مردم داشته باشد و اعلام کند که ۵۰ تومان به ازای هر سهم سود نقدی می دهد اگر شما ۱۰۰۰ سهم از آن شرکت داشته باشید به شما ۵۰۰۰۰ تعلق می گیرد و شرکت در کل ۵۰،۰۰۰،۰۰۰ سود نقدی می پردازد. اگر بجای آن ۱۰ درصد "سهم تقسیمی" مطرح باشد همان سرمایه گذار ۱۰ سهم اضافی دریافت می کند و شرکت در کل ۱۰۰،۰۰۰ سهم جدید توزیع کرده است.
آثار روانی سود تقسیمی:
سهامی که سود تقسیمی منظم و منسجم می پردازند میان سرمایه داران محبوبیت دارند. اگرچه در سهام عادی سود نقدی تضمینی ندارد، باز بسیاری از شرکت های بورسی بر خود می بالند که سخاوتمندانه پاداشی منسجم و گاهی افزایشی هر سال برای سهامداران خود منظور می کنند. آن شرکت ها برداشت و تلقی ثبات مالی در سرمایه گذاران نسبت بخود ایجاد کرده و آنها شرکت مزبور را برای سرمایه گذاری خوب می دانند، این امر بخصوص در میان سرمایه گذارانی است که استراتژی "بخر و نگهدار" (buy – and – hold) دارند یعنی آنهایی که به احتمال زیاد از سود تقسیمی پرداختی نفع می برند.
وقتی شرکت ها گذشته سود تقسیمی خود را به نمایش می گذارند، برای سرمایه گذاران و خریداران سهم خود جذابیت بیشتری بوجود می آورند. با خرید سهم توسط سرمایه گذاران بیشتر برای بهره مندی از این مزیت مالکیت بخشی از شرکت بوسیله سهم، طبیعی است قیمت آن سهم افزایش یابد و این امر موجب تقویت این باور می شود که سهم مزبور از قدرت خوبی برخوردار است. اگر شرکتی سود نقدی بالاتر از نرمال آن اعلام کند، تمایل هیجانی عموم ممکن است قیمت آن سهم را بشدت بالا برد.
برعکس، وقتی شرکتی بطور سنتی سود نقدی کمتر از نرمال می پردازد یا اصلاً سود تقسیم نمی کند، امکان دارد این امر به عنوان علامتی از حال بد شرکت بحساب آید. مردم شاید بگویند شرکت مزبور سودها را جای دیگری صرف می کند و قاعده چراغ را در مورد مسجد و خانه رعایت نمی کند، شاید حقیقت آن باشد که شرکت مزبور سودها را می خواهد برای تأمین مالی پروژه های توسعه خود بکار برد، ولی تلقی و برداشت بازار از این وضعیت همیشه قدرتمندتر از حقیقت است. بسیاری از شرکت ها با سختی و سعی و تلاش می کوشند سود تقسیمی منسجمی بپردازند تا از ترس و هراس و دلهره سرمایه گذاران جلوگیری کنند چرا که شانه خالی کردن از پرداخت سود نقدی را موجب بدبینی ها و عواقب منفی روحی و روانی در سرمایه گذاران می دانند. به هرحال توجه به روانشناسی بازار سهام در این مورد نیز نیازی حیاتی است.
اثرگذاری سود تقسیمی اعلامی بر قیمت سهم:
قبل از توزیع سود تقسیمی، شرکت ناشر سهم می بایست میزان آن سود تقسیمی یا نقدی را اعلام و زمان پرداخت آنرا مشخص کند. همچنین باید اعلام شود که آخرین تاریخی که سهام را می توانند بخرند تا بتوانند سود تقسیمی دریافت کنند چه روزی است. این زمان (ex-dividend) عموماً روز قبل از مجمع است که شرکت لیست سهامداران خود را نهایی می کند.
اعلام و اعلان سود تقسیمی طبیعتاً سرمایه گذاران را به خرید سهم تشویق می کند. زیرا سرمایه گذاران مطلع می شوند که با خرید آن سهم قبل از مجمع عمومی شرکت سود تقسیمی یا نقدی دریافت می کنند، و این در چشم و دل سرمایه گذاران "ارزندگی" سهم را بالا می برد.
این امر موجب می شود که قیمت سهم از روزهای قبل از مجمع عمومی تا یکروز به مجمع مانده روند صعودی بخود بگیرد. در کل، افزایش مزبور حدود میزان مبلغ سود تقسیمی است، ولی باید دانست که تغییرات قیمت سهم بر پایه فعالیت و قوای بازار شکل می گیرد نه یک سازمان یا وزارت خانه حکومتی.
در روز قبل از مجمع سرمایه گذاران با افت قیمت سهم به میزان سود تقسیمی یا نقدی مواجه می شوند و لذا باید روی این واقعیت حساب کنند که سرمایه گذاران جدید که استحقاق دریافت سود نقدی را ندارند تمایلی هم به خرید نشان نمی دهند. هرچند اگر بازار بطور خاص این خوش بینی را داشته باشد که قیمت ها تا قبل از مجمع بالا می روند، قیمت سهام حتی می تواند از میزان واقعی سود تقسیمی یا نقدی هم بیشتر بالا رود، باوجود کاهش اتوماتیک وار خود. اگر سود نقدی مبلغ کمی باشد، کاهش مزبور ممکن است حتی به چشم هم نیاید بخاطر کم و زیاد شدن عادی معاملات بورس. اثرگذاری سود تقسیمی بصورت سهام، آثاری همچون سود نقدی در بر دارد. سود تقسیمی به صورت سهم تعداد سهام در دست مردم را افزایش می دهد ولی ارزش شرکت ثابت باقی می ماند، این سهام تقسیمی ارزش اسمی سهام عادی را رقیق می کند و لذا قیمت سهم کاهش می یابد.
هرچه قرار شد درباره مدل سود تقسیمی تنزیل شده برای دستیابی به قیمت یک سهم بعداً یادداشتی عرضه شود، دریغم می آید در پایان این بحث اشاره بدان نشود. در کتاب "اقتصاد مالی" اینجانب شرح کشافی درباره تعیین قیمت یک سهم به کمک مدلهای گوناگون آورده شده است.
مدل سود تقسیمی تنزیل شده :
مدل سود تقسیمی تنزیل شده (DDM) که به مدل رشد گوردن (GGM) نیز معروف است فرض را بر آن می گذارد که ارزش یک سهم مجموع "ارزش فعلی" یا حال تمامی سودهای تقسیمی آتی آنست. این یک روش متداول برای ارزش گذاری است که توسط تحلیل گران و سرمایه گذاران "بنیادی" و "سرمایه گذاران ارزشی" * (Value investors) بطور گسترده بکار گرفته می شود. به زبان ساده در تیوری اقتصاد مالی، یک شرکت دارایی های خود را بر کسب بازده های آتی سرمایه گذاری می کند تا بتواند بخشی از آن بازده ها را که لازم است برای رشد و توسعه و خط جدید تولید و یا محصول جدید نگه دارد و باقیمانده آن بازده ها را بصورت سود تقسیمی یا نقدی به سهامداران خود برگرداند و بین آنها توزیع کند. بر طبق DDM، ارزش یک سهم بصورت یک کسر با نسبت محاسبه می شود، کسری که صورت آن سود تقسیمی یا نقدی سال بعد و مخرج آن "نرخ تنزیل" منهای نرخ رشد سود استراتژی بخر و نگهدار نقدی است. برای بکارگیری این مدل، شرکت موردنظر می بایست سود پرداختی داشته باشد و آن سود تقسیمی می باید با نرخ منظمی در بلند مدت رشد کند. همچنین برای اینکه مدل از اعتبار برخوردار باشد نرخ تنزیل می بایست بیشتر از نرخ رشد سود تقسیمی باشد.
(تصویر شماره 3)
که در آن :
سود تقسیمی انتظاری هر سهم = EDPS
نرخ بازده درخواستی یا (نرخ تنزیل) یا هزینه یا قیمت تمام شده سرمایه سهم = CCE
نرخ رشد سود تقسیمی = DGR
DDM با تحلیل خود به تعیین ارزش یک سهم تنها بر مبنای درآمد انتظاری آتی ناشی از محل سود نقدی می پردازد. بر طبق DDM، سهام فقط ارزش خود را از درآمد خلق شده از پرداختی های سود تقسیمی یا نقدی آینده آنها بدست می آورند.
یکی از محافظه کارانه ترین مترها و معیارها برای تبیین ارزش سهام همین مدل است، چرا که در تیوری مالی میزان زیادی مفروضات برای پرداختی های سود تقسیمی شرکت لازم دارد و نیازمند الگوهای رشد شرکت و نرخ های بهره است. طرفداران آن بر این باورند سود نقدی آتی پیش بینی شده تنها متغیر وابسته به "ارزش ذاتی" سهم است.
DDM برای تحلیل و کاربرد به سه قطعه از داده ها نیاز دارد. میزان سود تقسیمی پرداختی جاری یا اخیر شرکت، نرخ رشد سودهای تقسیمی یا نقدی پرداخت شده شرکت در گذشته و "نرخ بازده درخواستی یا مورد نظر سرمایه گذار" یعنی حداقل مبلغی که سرمایه گذار قبول می کند بگیرد تا بجای نرخ بهره یا سود بدون ریسک به بازار سهام که ریسکی است رو آورد.
نکته آخر آنکه : در حالیکه مدل تنزیل سود تقسیمی نگرشی منسجم برای کاربرد درآمد آتی از سود تقسیمی فراهم آورده، ولی بعنوان یک ابزار جهت ارزش گذاری سهام این کاستی را دارد که از منبع مهم دیگر درآمد سهامداران یعنی "عایدی سرمایه" (Capital gain) غافل مانده است.
* سرمایه گذاری ارزشی بدان استراتژی سرمایه گذاری می گویند که سرمایه گذاران در پی سهامی هستند که زیر "قیمت ذاتی" یا بنیادی آنها و یا کمتر از "ارزش دفتری" (book value) آنها معامله می شود.
احمد یزدان پناه / عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا(س) ایبِنا
واژه شناسی این خبر (اقتصاد مالی):
اقتصاد مالی شاخه ای از اقتصاد است که مشخصاً بر فعالیت های پولی تمرکز دارد. که در آن به احتمال زیاد از یک نوع پول یا بیشتر در هر دو طرف معامله دیده می شود. دغدغه اقتصاد مالی ارتباط بین متغیرهای مالی نظیر قیمت، نرخ بهره و ارزش سهام است. که در تضاد با تصورات علاقه مندان به اقتصاد واقعی است. در اقتصاد مالی دو حوزه تمرکز وجود دارد: قیمت گذاری دارایی (یا "تیوری سرمایه گذاری ") و امور مالی شرکت های بزرگ. اولین حوزه، دیدگاه تأمین کنند گان سرمایه را شکل می دهد و دومین حوزه از دیدگاه مصرف کنند گان سرمایه می باشد. موضوع اقتصاد مالی، تخصیص و بکارگیری منابع اقتصادی در محیط و فضایی نامطمین در طول زمان است. بنابراین اقتصاد مالی روی تصمیم گیری در زمینه بازارهای مالی، ماحصل اقتصاد، مدل های مالی و اصول استراتژی بخر و نگهدار آن در شرایط نامطمین تمرکز می کند و نگران نتایج آزمون پذیر و پیامدهای سیاست قبول مفروضات است. این نگرانی بر مبانی اقتصاد خرد و نظریه تصمیم گیری بنا نهاده شده است. (برگرفته از دانشنامه آزاد ویکیپدیا)
بهترین راه برای کسب سود بیشتر در بورس ۱۴۰۰
در ابتدای سال ۱۴۰۰ از ۱۰۰ کارشناس ۱۴ سوال مهم در خصوص بورس ۱۴۰۰ پرسیده شد. در ادامه تحلیل و موشکافی این سوالات، در این گزارش به بررسی سوال «کدام استراتژی برای بورس ۱۴۰۰ بیشترین بازدهی را به دنبال خواهد داشت؟» میپردازیم.
به گزارش پول نیوز، این سوال هم مانند پرسش نیمه برنده بورس ۱۴۰۰، از جمله سوالاتی بود که شاهد دو دستگی کارشناسان و آرای نزدیک گزینهها بودیم. در این سوال ۵۵ درصد کارشناسان اعتقاد داشتند در ۱۴۰۰ با استراتژی فعال و نوسانگیری به سود بیشتری میتوان دست یافت. در سمت مقابل هم ۴۴ درصد تحلیلگران معتقد بودند که در بورس ۱۴۰۰ بیشترین سود با استراتژی منفعل و به اصطلاح بخر و نگهدار محقق میشود.
به همین دلیل به سراغ دو کارشناس بازار سرمایه یعنی شایان کرمی و مرتضی کلهری رفتهایم تا علت پیشبینی متفاوت آنها را جویا شویم.
مرتضی کلهری از معدود کارشناسانی است که اعتقاد دارد در ۱۴۰۰ هم مانند دو سال اخیر بورس تهران ابر رونق را تجربه میکند و رکوردهای جدیدی در شاخصها ثبت میشود.
حال در خصوص استراتژی موفق در بورس ۱۴۰۰ از او سوال شد: استراتژی بخر و نگهدار (passive) را برای امسال روش موفقتری میدانید. این در حالی است که برخی معتقدند در بورس ۱۴۰۰ باید مدل سرمایهگذاری فعال داشت. علت مخالف بودن نظر شما با این گروه چیست؟
مرتضی کلهری در پاسخ این سوال گفت: «علت این هست که وقتی وارد دوره ابررونق میشوید شاهد رشد دسته جمعی هستیم. در نتیجه بیشتر از فعال بودن استفاده از اهرم مالی اهمیت دارد و اون هست که بازده مازاد بیشتری میآورد.»
سود نوسانگیری در بازار متعادل بهتر است؟
در سمت مقابل اما، نزدیک به ۵۶ درصد کارشناسان اعتقاد داشتند استراتژی فعال و نوسانگیری، بهترین روش برای سود کردن در بورس ۱۴۰۰ خواهد بود. آرای بیشتر استراتژی فعال در حالی است که در سالهای قبل و حتی در طول ریزشها بسیاری از کارشناسان اعتقاد به استراتژی منفعل داشتند. چرخش به سمت استراتژی فعال میتواند نشانگر کاهش انتظارات از بازدهی بازار سهام و در نتیجه کسب سود بیشتر با نوسانگیری باشد.
برای این سوال به سراغ شایان کرمی رفتیم و از او پرسیدیم: چرا معتقدید در سال ۱۴۰۰ باید استراتژی فعال داشت و دیگر نمیشود سهمی را خرید، کنار گذاشت و سود خوبی کسب کرد؟ مگر این پیشنهاد دائمی بسیاری از کارشناسان نیست؟
کرمی که از جمله کارشناسانی است که پیشبینی میکند بورس ۱۴۰۰ متعادل باشد در پاسخ به این سوال میگوید: «به هر ترتیب در سال ۹۸ و ابتدای ۹۹ استراتژی بخر و نگهدار جواب میداد. ولی برای کسب بازدهی بیش از بازده انتظاری بازار باید به استراتژی نوسانگیری روی آورد. زیرا بهطور سنتی ثابت شده حرکت نرخ ارز تعیین کننده حرکت بازار سرمایه است. حال اکنون در شرایطی هستیم که دلار در محدودهای ثابت شده است و به همین دلیل برای کسب بازده بیشتر از بازدهی کل بازار باید به استراتژی فعال روی آورد. به خصوص که در شرایط کنونی وضعیت نقدینگی در بورس چندان جالب نیست و بسیاری از افراد در حال خروج از بازار هستند. البته در برخی از نمادها که در مجامع تقسیم سود (DPS) بالایی دارند یا نمادهایی که میتوانند از رشدهای بازار جهانی بهرهمند شوند، همچنان میتوان از استراتژی بخر و نگهدار استفاده کرد و امیدوار به کسب سودی بالاتر از سود بانکی بود.»
سود تقسیمی یا نقدی چه تاثیری بر قیمت سهم دارد؟
یک استاد دانشگاه در سلسه مطالبی با محوریت «درسگونههایی از اقتصاد مالی برای فصل مجامع» به تشریح مفاهیم علمی و کاربردی اقتصاد مالی و بازار پول و سرمایه پرداخته که در این گزارش موضوع «اثرگذاری سود تقسیمی یا نقدی بر قیمت سهم» را در یادداشتی اختصاصی برای ایبِنا تشریح کرده است.
سود تقسیمی یا نقدی بر قیمت سهمی که سود تقسیمی می پردازد از راههای گوناگون اثرگذار است. در حالیکه گذشته سود تقسیمی یک سهم نقشی کلی و مهم در اعتبار و محبوبیت آن سهم ایفا میکند، اعلام و اعلان و پرداخت سود تقسیمی نیز یک اثر خاص و قابل پیش بینی بر روی "قیمت بازار" سهم دارد. اجازه دهید محورهای این بحث کوتاه را فهرست کنیم:
• شرکتهایی که بخشی از سود شرکت را تحت عنوان سود تقسیمی یا نقدی بین سهامداران خود توزیع می کنند، علاوه بر آن، این سیگنال را به سهامداران خود مخابره میکنند که شرکت از سلامت برخوردار بوده و از رشد سود بهرهمند است.
• از آنجا که قیمتهای سهم بیانگر و نماینده جریانات نقدی آتی هستند، جریان سود تقسیمی آینده یک سهم، در قیمت آن سهم گنجانیده شده است و مدل سود تقسیمی تنزل شده (که بعداً درباره آن یادداشتی خواهیم نوشت) کمک خوبی به تحلیل ارزش یک سهم میکند.
• بعد از مجمع که تا قبل آن سهامداران شرکت واجد شرایط دریافت سود تقسیمی هستند، نوعاً قیمت مزبور به میزان سود نقدی پرداختی افت می کند تا منعکس کننده این واقعیت باشد که سهامداران جدید استحقاق دریافت آن سود تقسیمی یا نقدی را ندارند.
• سود پرداختی یا پرداخت شده بصورت سهام بجای نقد میتواند موجب رقیق شدن (Dilute) سود شرکت شود، که این خود در کوتاه مدت اثر منفی بر قیمت سهم بهجا می گذارد.
سود تقسیمی چگونه عمل میکند؟
برای سرمایهگذاران و خریداران سهام، سود تقسیمی یک منبع درآمد بحساب می آید. برای شرکت ناشر سهم، سود تقسیمی یا نقدی روشی برای توزیع مجدد سود بین سهامداران است که بعنوان وسیله برای سپاس از آنها بخاطر حمایت هایشان و تشویق ایشان به سرمایه گذاری بیشتر بکار گرفته میشود. همچنین سود تقسیمی خدمت دیگری که میکند آنست که موفقیت آن شرکت را اعلام می دارد، چرا که سود تقسیمی از محل "سود انباشته" شرکت پرداخت می شود و تنها توسط شرکتهایی انجام می گیرد که سود قابل توجهی ساخته اند و می توانند بطور مسنجم سود نقدی پرداختی داشته باشند.
اگر یک استراتژی بخر و نگهدار شرکت بورسی به فرض یک میلیون سهم در دست مردم داشته باشد و اعلام کند که ۵۰ تومان به ازای هر سهم سود نقدی میدهد اگر شما ۱۰۰۰ سهم از آن شرکت داشته باشید به شما ۵۰۰۰۰ تعلق میگیرد و شرکت در کل ۵۰،۰۰۰،۰۰۰ سود نقدی میپردازد. اگر بجای آن ۱۰ درصد "سهم تقسیمی" مطرح باشد همان سرمایهگذار ۱۰ سهم اضافی دریافت میکند و شرکت در کل ۱۰۰،۰۰۰ سهم جدید توزیع کرده است.
آثار روانی سود تقسیمی:
سهامی که سود تقسیمی منظم و منسجم می پردازند میان سرمایه داران محبوبیت دارند. اگرچه در سهام عادی سود نقدی تضمینی ندارد، باز بسیاری از شرکتهای بورسی بر خود میبالند که سخاوتمندانه پاداشی منسجم و گاهی افزایشی هر سال برای سهامداران خود منظور میکنند. آن شرکتها برداشت و تلقی ثبات مالی در سرمایه گذاران نسبت بخود ایجاد کرده و آنها شرکت مزبور را برای سرمایهگذاری خوب میدانند، این امر بخصوص در میان سرمایهگذارانی است که استراتژی "بخر و نگهدار" (buy – and – hold) دارند یعنی آنهایی که به احتمال زیاد از سود تقسیمی پرداختی نفع میبرند.
وقتی شرکتها گذشته سود تقسیمی خود را به نمایش میگذارند، برای سرمایهگذاران و خریداران سهم خود جذابیت بیشتری بوجود میآورند. با خرید سهم توسط سرمایهگذاران بیشتر برای بهرهمندی از این مزیت مالکیت بخشی از شرکت بوسیله سهم، طبیعی است قیمت آن سهم افزایش یابد و این امر موجب تقویت این باور میشود که سهم مزبور از قدرت خوبی برخوردار است. اگر شرکتی سود نقدی بالاتر از نرمال آن اعلام کند، تمایل هیجانی عموم ممکن است قیمت آن سهم را بشدت بالا برد.
برعکس، وقتی شرکتی بطور سنتی سود نقدی کمتر از نرمال میپردازد یا اصلاً سود تقسیم نمیکند، امکان دارد این امر به عنوان علامتی از حال بد شرکت بحساب آید. مردم شاید بگویند شرکت مزبور سودها را جای دیگری صرف میکند و قاعده چراغ را در مورد مسجد و خانه رعایت نمیکند، شاید حقیقت آن باشد که شرکت مزبور سودها را میخواهد برای تأمین مالی پروژه های توسعه خود بکار برد، ولی تلقی و برداشت بازار از این وضعیت همیشه قدرتمندتر از حقیقت است. بسیاری از شرکتها با سختی و سعی و تلاش می کوشند سود تقسیمی منسجمی بپردازند تا از ترس و هراس و دلهره سرمایه گذاران جلوگیری کنند چرا که شانه خالی کردن از پرداخت سود نقدی را موجب بدبینیها و عواقب منفی روحی و روانی در سرمایه گذاران میدانند. به هرحال توجه به روانشناسی بازار سهام در این مورد نیز نیازی حیاتی است.
اثرگذاری سود تقسیمی اعلامی بر قیمت سهم:
قبل از توزیع سود تقسیمی، شرکت ناشر سهم میبایست میزان آن سود تقسیمی یا نقدی را اعلام و زمان پرداخت آنرا مشخص کند. همچنین باید اعلام شود که آخرین تاریخی که سهام را میتوانند بخرند تا بتوانند سود تقسیمی دریافت کنند چه روزی است. این زمان (ex-dividend) عموماً روز قبل از مجمع است که شرکت لیست سهامداران خود را نهایی میکند.
اعلام و اعلان سود تقسیمی طبیعتاً سرمایه گذاران را به خرید سهم تشویق می کند. زیرا سرمایه گذاران مطلع می شوند که با خرید آن سهم قبل از مجمع عمومی شرکت سود تقسیمی یا نقدی دریافت می کنند، و این در چشم و دل سرمایه گذاران "ارزندگی" سهم را بالا می برد.
این امر موجب میشود که قیمت سهم از روزهای قبل از مجمع عمومی تا یکروز به مجمع مانده روند صعودی بخود بگیرد. در کل، افزایش مزبور حدود میزان مبلغ سود تقسیمی است، ولی باید دانست که تغییرات قیمت سهم بر پایه فعالیت و قوای بازار شکل میگیرد نه یک سازمان یا وزارت خانه حکومتی.
در روز قبل از مجمع سرمایهگذاران با افت قیمت سهم به میزان سود تقسیمی یا نقدی مواجه میشوند و لذا باید روی این واقعیت حساب کنند که سرمایهگذاران جدید که استحقاق دریافت سود نقدی را ندارند تمایلی هم به خرید نشان نمیدهند. هرچند اگر بازار بطور خاص این خوش بینی را داشته باشد که قیمتها تا قبل از مجمع بالا می روند، قیمت سهام حتی میتواند از میزان واقعی سود تقسیمی یا نقدی هم بیشتر بالا رود، باوجود کاهش اتوماتیکوار خود. اگر سود نقدی مبلغ کمی باشد، کاهش مزبور ممکن است حتی به چشم هم نیاید بخاطر کم و زیاد شدن عادی معاملات بورس. اثرگذاری سود تقسیمی بصورت سهام، آثاری همچون سود نقدی در بر دارد. سود تقسیمی به صورت سهم تعداد سهام در دست مردم را افزایش میدهد ولی ارزش شرکت ثابت باقی میماند، این سهام تقسیمی ارزش اسمی سهام عادی را رقیق می کند و لذا قیمت سهم کاهش می یابد.
هرچه قرار شد درباره مدل سود تقسیمی تنزیل شده برای دستیابی به قیمت یک سهم بعداً یادداشتی عرضه شود، دریغم می آید در پایان این بحث اشاره بدان نشود. در کتاب "اقتصاد مالی" اینجانب شرح کشافی درباره تعیین قیمت یک سهم به کمک مدلهای گوناگون آورده شده است.
مدل سود تقسیمی تنزیل شده :
مدل سود تقسیمی تنزیل شده (DDM) که به مدل رشد گوردن (GGM) نیز معروف است فرض را بر آن می گذارد که ارزش یک سهم مجموع "ارزش فعلی" یا حال تمامی سودهای تقسیمی آتی آنست. این یک روش متداول برای ارزش گذاری است که توسط تحلیل گران و سرمایه گذاران "بنیادی" و "سرمایه گذاران ارزشی"* (Value investors) بطور گسترده بکار گرفته می شود. به زبان ساده در تئوری اقتصاد مالی، یک شرکت دارایی های خود را بر کسب بازده های آتی سرمایه گذاری می کند تا بتواند بخشی از آن بازده ها را که لازم است برای رشد و توسعه و خط جدید تولید و یا محصول جدید نگه دارد و باقیمانده آن بازده ها را بصورت سود تقسیمی یا نقدی به سهامداران خود برگرداند و بین آنها توزیع کند. بر طبق DDM، ارزش یک سهم بصورت یک کسر با نسبت محاسبه می شود، کسری که صورت آن سود تقسیمی یا نقدی سال بعد و مخرج آن "نرخ تنزیل" منهای نرخ رشد سود نقدی است. برای بکارگیری این مدل، شرکت موردنظر می بایست سود پرداختی داشته باشد و آن سود تقسیمی می باید با نرخ منظمی در بلند مدت رشد کند. همچنین برای اینکه مدل از اعتبار برخوردار باشد نرخ تنزیل می بایست بیشتر از نرخ رشد سود تقسیمی باشد.
سود تقسیمی انتظاری هر سهم = EDPS
نرخ بازده درخواستی یا (نرخ تنزیل) یا هزینه یا قیمت تمام شده سرمایه سهم = CCE
نرخ رشد سود تقسیمی = DGR
DDM با تحلیل خود به تعیین ارزش یک سهم تنها بر مبنای درآمد انتظاری آتی ناشی از محل سود نقدی می پردازد. بر طبق DDM، سهام فقط ارزش خود را از درآمد خلق شده از پرداختی های سود تقسیمی یا نقدی آینده آنها بدست می آورند.
یکی از محافظه کارانه ترین مترها و معیارها برای تبیین ارزش سهام همین مدل است، چرا که در تئوری مالی میزان زیادی مفروضات برای پرداختی های سود تقسیمی شرکت لازم دارد و نیازمند الگوهای رشد شرکت و نرخ های بهره است. طرفداران آن بر این باورند سود نقدی آتی پیش بینی شده تنها متغیر وابسته به "ارزش ذاتی" سهم است.
DDM برای تحلیل و کاربرد به سه قطعه از داده ها نیاز دارد. میزان سود تقسیمی پرداختی جاری یا اخیر شرکت، نرخ رشد سودهای تقسیمی یا نقدی پرداخت شده شرکت در گذشته و "نرخ بازده درخواستی یا مورد نظر سرمایه گذار" یعنی حداقل مبلغی که سرمایه گذار قبول می کند بگیرد تا بجای نرخ بهره یا سود بدون ریسک به بازار سهام که ریسکی است رو آورد.
نکته آخر آنکه : در حالیکه مدل تنزیل سود تقسیمی نگرشی منسجم برای کاربرد درآمد آتی از سود تقسیمی فراهم آورده، ولی بعنوان یک ابزار جهت ارزش گذاری سهام این کاستی را دارد که از منبع مهم دیگر درآمد سهامداران یعنی "عایدی سرمایه" (Capital gain) غافل مانده است.
* سرمایه گذاری ارزشی بدان استراتژی سرمایه گذاری می گویند که سرمایه گذاران در پی سهامی هستند که زیر "قیمت ذاتی" یا بنیادی آنها و یا کمتر از "ارزش دفتری" (book value) آنها معامله می شود.
بررسی استراتژی فارکس وارن بافت
وارن بافت (Warren Buffett) به حق یک اسطوره زنده است؛ زیرا تعداد کمی از مدیران مالی میتوانند کارنامه بهتری از خود ارائه دهند. در حالی که بسیاری از موقعیتهای عظیم او در اپل، بانک آمریکا یا موقعیت چند دههای او در شرکت کوکاکولا اطلاع دارند، رویکرد او نسبت به ارزها کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
وارن بافت کیست؟
در طول چند دهه، وارن بافت (Warren Buffett) نمونه بارز یک سرمایه گذار موفق بوده است. او هم اکنون دهمین فرد ثروتمند جهان و مدیرعامل شرکت برکشایر هاتاوی است. همچنین مالکیت شرکتهایی همچون دیری کوئین، مارس اینکورپوریتد و گایکو در اختیار اوست. همچنین او سهامدار شرکتهای بزرگی همچون اپل، پپسی، کوکاکولا، جنرال الکتریک است.
رویکرد وارن بافت در چارچوب این دستورالعملها قرار میگیرد:
روی چیزی که درک میکنید سرمایه گذاری کنید
بافت تمرکز خود را روی صنایعی نگه میدارد که در آنها سر رشته دارد. زمینههای مورد علاقه او امور مالی و مصرف کننده است. او برندهای قوی و مدلهای تجاری ساده را ترجیح میدهد و از سرمایهگذاری در شرکتهایی که نمیفهمد، امتناع میکند.
بخر و نگهداری کن
به عنوان یک سرمایه گذار، رویکرد او این است که یک شرکت باکیفیت و با قیمت مناسب پیدا کند و سهام آن را برای مدت طولانی نگه دارد. برای مثال او سهام کوکاکولای خود را از سال 1988 دارد.
روی بازده تمرکز کنید
سود سهام نقش بزرگی در پرتفوی بافت بازی میکند. اگر روی کسب و کارهای بالغ تمرکز کنید، احتمالاً سود سهام پرداخت خواهند کرد. جمع آوری و سرمایه گذاری مجدد سود سهام در عین حال ترکیبی از سود، یکی از رازهای رشد چشمگیر اوست.
به دنبال مدیریت شایسته باشید
یک شرکت افراد آن هستند و ارزیابی اینکه چه کسی آن افراد را به دقت مدیریت میکند بسیار مهم است. با این حال، همه چیز در طول زمان تغییر میکند و زمانی که تغییر کرد، بافت در خروج از پوزیشن معاملاتی تردیدی ندارد، مانند ولز فارگو. او که زمانی بزرگترین سهامدار ولز فارگو بود، تا آخرین سهام خود را به دنبال رسوایی حسابهای جعلی فروخت.
استراتژی فارکس وارن بافت چیست؟
بافت یک سرمایه گذار سازمانی است که صدها میلیارد دلار را مدیریت میکند. برخلاف تریدرهای خرده فروشی معمولی، سرمایه گذاران نهادی با این اندازه سفته بازان کوتاه مدت نیستند. در سرمایه گذاری نهادی، این مسئولیت تیم تخصیص دارایی تاکتیکی است که ذخایر نقدی موسسه خود را اداره میکند و تمرکز را بین سبد ارزها تغییر میدهد تا مطابق با روندها بماند.
در حالی که سهام تمرکز اصلی بافت است، در سال 2002، او نگران رشد کسری تجاری و تأثیر آن بر دلار ایالات متحده شد. او به عنوان یک سرمایه گذار نهادی، مقدار زیادی پول نقد در اختیار داشت تا از آن برای خریدهای آتی استفاده کند، و اکنون ارزش آن پول کم شده است.
تا سال 2003، او حدود 12 میلیارد دلار قراردادهای ارزی و 1 میلیارد دلار اوراق قرضه یورویی پربازده داشت و مطمئن بود که دلار سقوط خواهد کرد. در حالی که او در سال 2005، زمانی که دلار 14 درصد افزایش یافت، یک نزول کوتاه مدت را تجربه کرد؛ اما تنها در همان معامله بیش از 2 میلیارد دلار درآمد داشت.
این مثال به ما نشان میدهد که بافت یک تریدر موقعیت است – یک سرمایهگذار بلند مدت که درک عالی از اصول بنیادی دارد. این سبک سرمایه گذاری نیاز به سرمایه قابل توجهی برای مقاومت در برابر هر گونه نوسانات کوتاه مدت و صبر و حوصله دارد.
البته نمیتوان وارن بافت را به عنوان یک تریدر یا یک سرمایه گذار فارکس در نظر گرفت. او در مواقعی که نیاز به پوشش ریسک داشته باشد، در فارکس معامله میکند و سپس پوزیشنها را برای مدت طولانی نگه میدارد.
بازار گاوی (Bull Market) چیست؟
بازار گاوی (Bull Market) وضعیتی از بازارهای مالی است که در آن قیمت ها افزایش پیدا میکنند یا اینکه پیش بینی میشود که افزایش یابند. اصطلاح “بازار گاوها” اغلب به بورس اوراق بهادار اشاره دارد اما میتواند در مورد هر چیزی که معامله میشود مانند اوراق قرضه، املاک و مستغلات، ارزها و کالاها استفاده شود.
از آنجا که قیمت اوراق بهادار به طور مداوم در طول معاملات افزایش و کاهش مییابد، اصطلاح “بازار گاو نر” به طور معمول برای دوره های طولانی که بخش بزرگی از قیمت های امنیتی در حال افزایش است، قابل استفاده است. بازار گاو چند ماه یا حتی سالها دوام دارند.
خلاصه
- بازار گاو یک دوره زمانی در بازارهای مالی است که قیمت دارایی یا اوراق بهادار به طور مداوم افزایش مییابد.
- تعریف رایج و معمولی از بازار گاو که از آن استفاده میکنند، زمانی است که قیمت سهام پس از دو افت ۲۰ درصدی، ۲۰٪ افزایش یابد.
- تریدرها برای سودآوری در بازارهای گاو، استراتژی های مختلفی مانند افزایش خرید و نگهداری و اصلاح را به کار میگیرند.
بازار گاو نر به چه بازاری گفته میشود؟
بازار گاوها بوسیله ی خوش بینی، اطمینان و انتظارات از سرمایه گذاری توصیف میشوند که نتایج آن باید برای مدت زمان طولانی ادامه داشته باشد. پیش بینی مداوم زمان تغییر روند بازار دشوار است. بخشی از این دشواری ها مربوط به تأثیرات روحی و گمانه زنی های موجود در بازار است که گاهی نقش زیادی در بازار دارند.
هیچ معیار خاص و جهانی برای شناسایی بازار گاوها استفاده نشده است. با این وجود شاید رایج ترین تعریف از بازارهای گاوی وضعیتی است که در آن قیمت سهام معمولاً قبل یا پس از افت ۲۰ درصدی، ۲۰ درصد افزایش مییابد. از آنجا که پیش بینی بازارهای گاو دشوار است، تحلیلگران معمولاً فقط پس از وقوع این پدیده میتوانند آن را تشخیص دهند بازار گاوی در بین دهه های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ مورد توجه بود. در این مدت ۵۰۰ S&P بوسیله ی اختلاف قابل توجه پس از افت قبلی، افزایش یافت. با شروع بحران مالی ۲۰۰۸، پس از آغاز بازار گاوها، دوباره افت عمده ای رخ داد.
مشخصات بازار گاو نر یا Bull Market
بازار گاوی معمولاً زمانی اتفاق میافتد که اقتصاد درحال تقویت است و یا از قبل قوی شده است. آنها تمایل دارند در خط تولید ناخالص داخلی قوی (GDP) و کاهش نرخ بیکاری اتفاق بیفتند و غالباً با افزایش سود شرکت ها همزمان میشوند. اعتماد سرمایه گذار همچنین در طول دوره بازار گاو نر افزایش خواهد یافت. تقاضای کلی سهام همراه با کلیت بازار مثبت خواهد بود. بعلاوه، در فعالیت های IPO در بازارهای گاو افزایش کلی وجود خواهد داشت.
قابل ذکر است، برخی از عوامل بالا به راحتی از بقیه قابل اندازه گیری هستند. در حالی که سود شرکت ها و بیکاری قابل اندازه گیری است، برای مثال سنجش روند عمومی اظهار نظر در بازار دشوارتر است. عرضه و تقاضا از اوراق بهادار چشم پوشی خواهند کرد، وقتی که عرضه ضعیف باشد در حالی که تقاضا قوی باشد. سرمایه گذاران مشتاق خرید اوراق بهادار خواهند بود در حالی که تعداد اندکی تمایل به فروش اوراق بهادار را دارند. در بازار گاوی، سرمایه گذاران تمایل دارند که قسمتی از بازار سهام را بگیرند تا این که سود کسب کنند.
بازار گاوی در مقابل بازار خرسی
نقطه مقابل بازار گاو، یک بازار خرس (Bear Markets) است که با پایین آمدن قیمت مشخص میشود و به طور معمول درگیر بدبینی است. عقیده ی رایج در مورد منشأ این اصطلاحات نشان میدهد که استفاده از “گاو ” و “خرس” برای توصیف بازارها از نحوه حمله حیوانات به مخالفان خود نشأت میگیرد. یک گاو شاخ های خود را به سمت بالا میآورد، در حالی که یک خرس پنجه های خود را به سمت پایین میکشد. این اقدامات استعاره هایی برای حرکت یک بازار است. اگر روند صعودی باشد، این یک بازار گاو است. اگر روند نزولی باشد، این یک بازار خرس است.
بازارهای گاو و خرس غالباً با چرخه اقتصادی همزمان است که از چهار فاز گسترش، اوج، انقباض و سقوط تشکیل شده است. شروع بازار گاو اغلب شاخص اصلی گسترش اقتصادی است. از آنجا که احساس عمومی در مورد شرایط اقتصادی آینده قیمت سهام را تحت تأثیر قرار میدهد، بازار حتی قبل از شروع اقدامات گسترده اقتصادی مانند رشد تولید ناخالص داخلی (GDP)، مرتباً صعود میکند. به همین ترتیب، بازارهای خرس معمولاً قبل از تسلط انقباض اقتصادی آغاز به کار میکنند. نگاهی به یک رکود معمول ایالات متحده نشان میدهد بازار سهام که چندین ماه پیش از کاهش تولید ناخالص داخلی بود، در حال سقوط است.
چگونه از بازار گاو نر سود بدست آوریم؟
سرمایه گذارانی که میخواهند از بازار گاو سود بدست آورند باید زود خرید کنند تا از افزایش قیمت ها سود ببرند و وقتی به اوج خود رسیدند آنها را بفروشند. اگرچه تعیین زمان سقوط و اوج دشوار است، اما بیشترین تلفات، کم و معمولاً موقتی است. در زیر، چندین استراتژی برجسته که سرمایه گذاران در دوره های بازار گاو استفاده میکنند، بررسی خواهد شد. اما، از آنجا که ارزیابی وضعیت بازار در حال حاضر دشوار است، این استراتژی ها حداقل درجاتی از خطر را نیز شامل میشوند.
بخر و نگه دار
یکی از اساسی ترین استراتژی های سرمایه گذاری، فرآیند خرید یک اوراق بهادار خاص و نگه داشتن آن برای فروش در تاریخ بعدی است. این استراتژی لزوماً شامل اطمینان از جانب سرمایه گذار است، چرا باید اوراق بهادار را نگه داشت مگر اینکه انتظار داشته باشید قیمت آن افزایش یابد؟ به همین دلیل، خوش بینی همراه با بازارهای گاو به تقویت و فروش کمک میکند.
افزایش خرید و نگه داشتن
افزایش خرید و نگهداری نوعی تغییر در استراتژی خرید و نگهداری مستقیم است که خطر زیادی را شامل میشود. پیش فرض رویکرد افزایش خرید و نگهداری این است که یک سرمایه گذار تا زمانی که به افزایش قیمت ادامه دهد، به دارایی های خود در یک اوراق بهادار خاص اضافه خواهد کرد. یک روش معمول برای افزایش دارایی ها حاکی از آن است که یک سرمایه گذار به ازای هر افزایش قیمت سهام یک مقدار از پیش تعیین شده، مقدار ثابت اضافی سهام را خریداری خواهد کرد.
اصلاحات
اصلاحات یا retracement یک دوره کوتاه است که در آن روند کلی قیمت یک اوراق بهادار معکوس میشود. حتی در بازار گاو نیز بعید است که قیمت سهام فقط صعودی باشد. بلکه احتمالاً دوره های کوتاه تری نیز وجود دارد که در آنها افت های جزئی حتی با ادامه روند کلی رو به بالا نیز اتفاق میافتد. برخی از سرمایه گذاران مراقب بازپرداخت در بازار گاو هستند و در این دوره ها به سمت خرید میروند. تفکر پشت این استراتژی این است که، با فرض تداوم بازار گاو، قیمت اوراق بهادار مورد نظر به سرعت بالا میرود، و با بازگشت به عقب، قیمت خرید تخفیفی را به سرمایه گذار ارائه میدهد.
نوسان کامل
تجارت نوسان شاید تدافعی ترین راه تلاش برای سرمایه گذاری در بازار گاو نرخی باشد که شناخته شده است. سرمایه گذاران با استفاده از این استراتژی نقش های فعالی به خود میگیرند. با استفاده از فروش کوتاه مدت و سایر تکنیک ها میکوشند تا حداثر سود را از طریق تغییر و انتقال بازار بزرگ گاوی بدست آورند.
نمونه بازار گاوی
پرکارترین بازار گاو در تاریخ مدرن آمریکا در اواخر دوره رکود تورمی در سال ۱۹۸۲ آغاز شد و در طی پلتفرم dotcom در سال ۲۰۰۰ به پایان رسید. در طول این بازار گاو اصطلاحات که نشان دهنده ی وجود بازار گاو نر از سالهای قبل است، میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) به طور متوسط ۱۶٫۸٪ بازده در سال دارد. NASDAQ، یک مبادله ی فنی و سنگین، بین سالهای ۱۹۹۵ و ۲۰۰۰ ارزش خود را پنج برابر افزایش داد و از ۱۰۰۰ به بیش از ۵۰۰۰ رسید. یک بازار خرس طولانی مدت در ۲۰۰۰-۱۹۸۲ به دنبال بازار گاو اتفاق افتاد. از ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ بازار تلاش کرد برای ایجاد یک وضع و بازده میانگین سالیانهی منفی ۶٫۲درصد را ارائه دهد. با این حال، سال ۲۰۰۹ شروع به کار بازار گاو ده ساله شد.
تحلیلگران بر این باورند که آخرین بازار گاو از ۹ مارس ۲۰۰۹ آغاز شده و عمدتا با افزایش سهام فنآوری پیش میرود.
دیدگاه شما